کلمه جو
صفحه اصلی

ضرعاء

لغت نامه دهخدا

ضرعاء. [ ض َ ] ( اِخ ) نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذَرة دهی است ضرعةنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامربن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. ( معجم البلدان ).

ضرعاء. [ ض َ ] ( ع ص ) زن کلان پستان و کذا گوسفند کلان پستان. ( منتهی الارب ).

ضرعاء. [ ض َ ] (اِخ ) نام دهی است . عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذَرة دهی است ضرعةنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامربن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است . (معجم البلدان ).


ضرعاء. [ ض َ ] (ع ص ) زن کلان پستان و کذا گوسفند کلان پستان . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: