کلمه جو
صفحه اصلی

ضجن

لغت نامه دهخدا

ضجن. [ ض َ ج َ ] ( اِخ ) کوهی است ( و در شعر اعشی ذکر آن آمده ). ( معجم البلدان ).

ضجن. [ ض َ ج َ ] ( اِخ ) موضعی است در بلاد هذیل. اصمعی گوید در بلاد هذیل رودباری است که ضَجن نامیده می شود و بخش پائین آن از آن کنانه و بفاصله یک شب راه تا مکه است. ( معجم البلدان ).

ضجن . [ ض َ ج َ ] (اِخ ) کوهی است (و در شعر اعشی ذکر آن آمده ). (معجم البلدان ).


ضجن . [ ض َ ج َ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد هذیل . اصمعی گوید در بلاد هذیل رودباری است که ضَجن نامیده می شود و بخش پائین آن از آن کنانه و بفاصله ٔ یک شب راه تا مکه است . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: