( ظفر جو ی ) جوینده ظفر پیروزی خواه .
ظفر جو ی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ظفرجوی. [ ظَ ف َ ] ( نف مرکب ) طلبنده و جوینده ظفر و پیروزی :
بر شخص ظفرجوی فتد لرزه مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام.
بر شخص ظفرجوی فتد لرزه مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام.
مسعودسعد.
کلمات دیگر: