کلمه جو
صفحه اصلی

ضفز

فرهنگ فارسی

فرو بردن شتر لقمه را . یا به کراهت فرو بردن شتر لقمه را . یا راندن . یا و طی کردن .

لغت نامه دهخدا

ضفز. [ ض َ ف َ ] ( ع اِ ) کبیده جو برای علف شتر. ( منتهی الارب ).

ضفز. [ ض َ ف َ ] ( ع مص ) کبیده کردن جو. ( منتهی الارب ).

ضفز. [ ض َ ] ( ع مص ) فروبردن شتر لقمه را. || بکراهت فروبردن شتر لقمه را. || راندن. ( منتهی الارب ). || وطی کردن ( منتهی الارب ). جماع. ( تاج المصادر ). || دویدن. || جهیدن. برجستن. || زدن به دست یا به پا. || درآوردن لگام را در دهن اسب. ( منتهی الارب ).

ضفز. [ ض َ ] (ع مص ) فروبردن شتر لقمه را. || بکراهت فروبردن شتر لقمه را. || راندن . (منتهی الارب ). || وطی کردن (منتهی الارب ). جماع . (تاج المصادر). || دویدن . || جهیدن . برجستن . || زدن به دست یا به پا. || درآوردن لگام را در دهن اسب . (منتهی الارب ).


ضفز. [ ض َ ف َ ] (ع اِ) کبیده ٔ جو برای علف شتر. (منتهی الارب ).


ضفز. [ ض َ ف َ ] (ع مص ) کبیده کردن جو. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: