بلجان. [ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است در نزدیکی کُمسان ، و نسبت بدان بلجانی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). قریه بزرگی است بین بصره و عبادان ( آبادان ) و از طرف «کیش » محل ورود کشتیهایی است که کالاهای هند را حمل می کنند، و از جانب ملک کیش والی و قلعه ای در این قریه می باشد و یاقوت گوید آن قریه را بارها دیده است که آخرین بار آن سال 588 هَ. ق. یا پس از آن بوده است. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ).
بلجان. [ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای مرو. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ).
بلجان. [ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای مرو. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ).