کلمه جو
صفحه اصلی

خاول

لغت نامه دهخدا

خاول . [ وُ ] (اِ) مورچه را گویند که از موذیات است . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج )(فرهنگ شعوری ج 1 ورق 372) (ناظم الاطباء) :
از آرزوی قد چو سروت براستی
بر من زمانه تنگ تر از چشم خاول است .

ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری ).


رجوع به خاور شود.

خاول. [ وُ ] ( اِ ) مورچه را گویند که از موذیات است. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج )( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 372 ) ( ناظم الاطباء ) :
از آرزوی قد چو سروت براستی
بر من زمانه تنگ تر از چشم خاول است.
ابن یمین ( از فرهنگ جهانگیری ).
رجوع به خاور شود.

خاول. [ ]( اِخ ) نام کوتلی است واقع در 49 هزارگزی شرق خیرآباد حکومت بدخشان ، واقع بین خط 71 درجه و 30 دقیقه و 56 ثانیه طول شرقی و 37 درجه عرض شمالی. ( از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2 ).

خاول . [ ](اِخ ) نام کوتلی است واقع در 49 هزارگزی شرق خیرآباد حکومت بدخشان ، واقع بین خط 71 درجه و 30 دقیقه و 56 ثانیه ٔ طول شرقی و 37 درجه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).



کلمات دیگر: