کلمه جو
صفحه اصلی

جبابات

لغت نامه دهخدا

جبابات. [ ج ُب ْ با ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک ذی قار. ( منتهی الارب ).موضعی است نزدیک ذی قار که در آن جنگی بین بکربن وائل و فارسیان رخ داد. ( معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ).
اماالجبابات فقد غشینا
بفاقرات تحت فاقرینا.
الاغلب ( از معجم البلدان ).

جبابات. [ ج ُ ] ( اِخ ) آبی است در نزدیکی یمامة. ( از معجم البلدان ).

جبابات . [ ج ُ ] (اِخ ) آبی است در نزدیکی یمامة. (از معجم البلدان ).


جبابات . [ ج ُب ْ با ] (اِخ ) موضعی است نزدیک ذی قار. (منتهی الارب ).موضعی است نزدیک ذی قار که در آن جنگی بین بکربن وائل و فارسیان رخ داد. (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
اماالجبابات فقد غشینا
بفاقرات تحت فاقرینا.

الاغلب (از معجم البلدان ).




کلمات دیگر: