چراغ روشن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
چراغ فروزان ٠چراغ افروخته ٠ چراغ نورانی و مشتعل ٠مقابل چراغ خاموش ٠یا چراغ روشن بودن .
لغت نامه دهخدا
چراغ روشن. [ چ َ / چ ِ غ ِ رَ /رُو ش َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ). چراغ فروزان. چراغ افروخته. چراغ نورانی و مشتعل. مقابل چراغ خاموش.
چراغ روشن. [ چ َ / چ ِ رَ / رُو ش َ ] ( اِ مرکب ) جمله چراغ تو روشن باد، خطابی دعایی خیرگونه کسبه و تجار را شب هنگام.
- چراغ روشن بودن ؛ کنایه است از گرم بودن بازار کسی یا چیزی. کنایه از آنکه دوست و هواخواه کسی بسیار بود یا مشتری چیزی فراوان باشد. مراد حاصل بودن و باثروت بودن. ( فرهنگ نظام ) :
آن لاله رخ که سوخت دل من بداغ او
روشن بود همیشه الهی چراغ او.
از حرف نیک گردد بدخواه با تو دشمن
نتوان چراغکش را گفتن چراغ روشن.
پروانه بلبلان را گوید: چراغ روشن.
چراغ روشن. [ چ َ / چ ِ رَ / رُو ش َ ] ( اِ مرکب ) جمله چراغ تو روشن باد، خطابی دعایی خیرگونه کسبه و تجار را شب هنگام.
- چراغ روشن بودن ؛ کنایه است از گرم بودن بازار کسی یا چیزی. کنایه از آنکه دوست و هواخواه کسی بسیار بود یا مشتری چیزی فراوان باشد. مراد حاصل بودن و باثروت بودن. ( فرهنگ نظام ) :
آن لاله رخ که سوخت دل من بداغ او
روشن بود همیشه الهی چراغ او.
قاضی استرآبادی ( از آنندراج ).
- چراغ روشن گفتن کسی را ؛ کلامی است که درمحل دعای خیر گویند؛ یعنی مراد حاصل شود. ( آنندراج ). گرمای بازار خواستن کسی را. پیروزمند و موفق خواستن و آرزو کردن کسی را : از حرف نیک گردد بدخواه با تو دشمن
نتوان چراغکش را گفتن چراغ روشن.
وحید ( ازآنندراج ).
امشب کز آتش گل گردید باغ روشن پروانه بلبلان را گوید: چراغ روشن.
میرفغفور لاهیجانی ( ازآنندراج ).
چراغ روشن . [ چ َ / چ ِ رَ / رُو ش َ ] (اِ مرکب ) جمله ٔ چراغ تو روشن باد، خطابی دعایی خیرگونه کسبه و تجار را شب هنگام .
- چراغ روشن بودن ؛ کنایه است از گرم بودن بازار کسی یا چیزی . کنایه از آنکه دوست و هواخواه کسی بسیار بود یا مشتری چیزی فراوان باشد. مراد حاصل بودن و باثروت بودن . (فرهنگ نظام ) :
آن لاله رخ که سوخت دل من بداغ او
روشن بود همیشه الهی چراغ او.
- چراغ روشن گفتن کسی را ؛ کلامی است که درمحل دعای خیر گویند؛ یعنی مراد حاصل شود. (آنندراج ). گرمای بازار خواستن کسی را. پیروزمند و موفق خواستن و آرزو کردن کسی را :
از حرف نیک گردد بدخواه با تو دشمن
نتوان چراغکش را گفتن چراغ روشن .
امشب کز آتش گل گردید باغ روشن
پروانه بلبلان را گوید: چراغ روشن .
- چراغ روشن بودن ؛ کنایه است از گرم بودن بازار کسی یا چیزی . کنایه از آنکه دوست و هواخواه کسی بسیار بود یا مشتری چیزی فراوان باشد. مراد حاصل بودن و باثروت بودن . (فرهنگ نظام ) :
آن لاله رخ که سوخت دل من بداغ او
روشن بود همیشه الهی چراغ او.
قاضی استرآبادی (از آنندراج ).
- چراغ روشن گفتن کسی را ؛ کلامی است که درمحل دعای خیر گویند؛ یعنی مراد حاصل شود. (آنندراج ). گرمای بازار خواستن کسی را. پیروزمند و موفق خواستن و آرزو کردن کسی را :
از حرف نیک گردد بدخواه با تو دشمن
نتوان چراغکش را گفتن چراغ روشن .
وحید (ازآنندراج ).
امشب کز آتش گل گردید باغ روشن
پروانه بلبلان را گوید: چراغ روشن .
میرفغفور لاهیجانی (ازآنندراج ).
چراغ روشن . [ چ َ / چ ِ غ ِ رَ /رُو ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ). چراغ فروزان . چراغ افروخته . چراغ نورانی و مشتعل . مقابل چراغ خاموش .
کلمات دیگر: