کلمه جو
صفحه اصلی

حجاه

لغت نامه دهخدا

حجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یکی حجا، کوپله ٔ آب . (از منتهی الارب ). یک حباب .


( حجاة ) حجاة. [ ح َ ] ( ع اِ ) یک حجا. یک حباب.یکی کوپله. یکی از سوارگان آب. حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. ( منتهی الارب ).

حجاة. [ ح َ ] ( ع اِ ) یکی حجا، کوپله آب. ( از منتهی الارب ). یک حباب.

حجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یک حجا. یک حباب .یکی کوپله . یکی از سوارگان آب . حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: