پنهان انداختن در خاک چیزی که بدزدی رفته تا دزد رسوا نشود .
خاک انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاک انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) پنهان انداختن در خاک چیزی که بدزدی رفته تا دزد رسوا نشود. خاک اندازان و خاک ریختن نیز گویند و این در هندوستان مرسوم است. ( آنندراج ). رجوع به خاک انداز شود :
گفتمش دزدیده ای دل را و خون کردی جگر
گفت سیفی خاک ریزم گر بمن داری گمان.
نشود یافته آن گم شده بی خاک انداز.
گفتمش دزدیده ای دل را و خون کردی جگر
گفت سیفی خاک ریزم گر بمن داری گمان.
سیفی بدیعی ( از آنندراج ).
خاک بر هر طرف توده افلاک اندازنشود یافته آن گم شده بی خاک انداز.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: