کلمه جو
صفحه اصلی

جایگاه نشست

فرهنگ فارسی

نشتن گاه تخت

لغت نامه دهخدا

جایگاه نشست. [ هَِ ن ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نشستن گاه. تخت. سریر. کرسی. صندلی :
از آن پس شهنشاه یزدان پرست
بخاک آمد از جایگاه نشست.
فردوسی.
کمر بسته و گرز شاهان بدست
بیاراسته جایگاه نشست.
فردوسی.
بکش کرده دست و سرافکنده پست
همی رفت تا جایگاه نشست.
فردوسی.


کلمات دیگر: