روزی از روزهای عرب که آنرا یوم البشر نیز خوانند
حجاف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حجاف . [ ح ُ ] (ع اِ) روانی شکم از تخمه و آن لغتی است در جحاف بتقدیم جیم . (منتهی الارب ).
حجاف. [ ح ُ ] ( ع اِ ) روانی شکم از تخمه و آن لغتی است در جحاف بتقدیم جیم. ( منتهی الارب ).
حجاف. [ ؟ ج ْ جا ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) روزی از روزهای عرب که آنرا یوم البشر نیز خوانند. اخطل گفته است :
لقد اوقع الحجاف بالبشر وقعة
الی اﷲ منها المشتکی والمعول.
و بشر نام کوهی میباشد که وقعه در آن اتفاق افتاده. رجوع به مجمع الامثال میدانی ص 761 و به کلمه بشر در همین لغت نامه شود.
حجاف. [ ؟ ج ْ جا ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) روزی از روزهای عرب که آنرا یوم البشر نیز خوانند. اخطل گفته است :
لقد اوقع الحجاف بالبشر وقعة
الی اﷲ منها المشتکی والمعول.
و بشر نام کوهی میباشد که وقعه در آن اتفاق افتاده. رجوع به مجمع الامثال میدانی ص 761 و به کلمه بشر در همین لغت نامه شود.
حجاف . [ ؟ ج ْ جا ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی از روزهای عرب که آنرا یوم البشر نیز خوانند. اخطل گفته است :
لقد اوقع الحجاف بالبشر وقعة
الی اﷲ منها المشتکی والمعول .
و بشر نام کوهی میباشد که وقعه در آن اتفاق افتاده . رجوع به مجمع الامثال میدانی ص 761 و به کلمه ٔ بشر در همین لغت نامه شود.
کلمات دیگر: