چراغ زمانه ٠کنایه از خورشید و آفتاب ٠ یا مجازا بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی کنایه از مردن و فور نشستن چراغ عمر است .
چراغ زمان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چراغ زمان. [ چ َ /چ ِ غ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود. || مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است.
- تیره گشتن چراغ زمان ؛ کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است :
سرانجام مرگ آیدت بی گمان
دگر تیره گردد چراغ زمان.
- تیره گشتن چراغ زمان ؛ کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است :
سرانجام مرگ آیدت بی گمان
دگر تیره گردد چراغ زمان.
فردوسی.
کلمات دیگر: