صالح الخاستی . مولی باهله از اهل بلخ بوده است .
خاستی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاستی . (ص نسبی ) منسوب به خاست که آن شهرکی است در اندراب بلخ . (سمعانی گمان برده است که این شهر خوشت باشد).
خاستی. ( ص نسبی ) منسوب به خاست که آن شهرکی است در اندراب بلخ. ( سمعانی گمان برده است که این شهر خوشت باشد ).
خاستی. ( اِخ ) صالح الخاستی. مولی باهله ای از اهل بلخ بوده است. وی از مالک بن انس حدیث روایت کرده و از او عبداﷲبن عبدالرحمن السمرقندی حدیث روایت دارد. وی در سال 213 هَ. ق. بدرود حیات گفت. ( از انساب سمعانی ).
خاستی. ( اِخ ) صالح الخاستی. مولی باهله ای از اهل بلخ بوده است. وی از مالک بن انس حدیث روایت کرده و از او عبداﷲبن عبدالرحمن السمرقندی حدیث روایت دارد. وی در سال 213 هَ. ق. بدرود حیات گفت. ( از انساب سمعانی ).
خاستی . (اِخ ) صالح الخاستی . مولی باهله ای از اهل بلخ بوده است . وی از مالک بن انس حدیث روایت کرده و از او عبداﷲبن عبدالرحمن السمرقندی حدیث روایت دارد. وی در سال 213 هَ . ق . بدرود حیات گفت . (از انساب سمعانی ).
کلمات دیگر: