کلمه جو
صفحه اصلی

راتی

فرهنگ فارسی

رادی . راد مردی . در اوستاراتی آمده از مصدر که بمعنی بخشیدن و دادن است . اراتی با حرف نفی بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است .

لغت نامه دهخدا

راتی. ( ع ص ، اِ ) عالم خدائی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). عالم خدای. ( آنندراج ).

راتی. ( حامص ) رادی. رادمردی.در اوستا راتی آمده از مصدر «را» که بمعنی بخشیدن ودادن است. اراتی با حرف نفی «اَ» بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است. ( فرهنگ ایران باستان ص 95 ).

راتی . (حامص ) رادی . رادمردی .در اوستا راتی آمده از مصدر «را» که بمعنی بخشیدن ودادن است . اراتی با حرف نفی «اَ» بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است . (فرهنگ ایران باستان ص 95).


راتی . (ع ص ، اِ) عالم خدائی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). عالم خدای . (آنندراج ).



کلمات دیگر: