کلمه جو
صفحه اصلی

داد کاری

فرهنگ فارسی

عمل داد کار

لغت نامه دهخدا

دادکاری. ( حامص مرکب ) عمل دادکار. عدل. عدالت ورزی :
بکام و حلق رعیت ز دادکاری تو
رسیده شربت ِ انصاف خوشگوار تو باد.
سوزنی.


کلمات دیگر: