کلمه جو
صفحه اصلی

داد جستن

فرهنگ فارسی

طلب عدالت کردن

لغت نامه دهخدا

داد جستن. [ ج ُ ت َ ]( مص مرکب ) طلب عدالت کردن. عدل خواستن :
میجویم داد نیست ممکن
کاین نادره در جهان ببینم.
خاقانی.
تا داد همی جوئی رنجورتری مانا
گرخود شوی آسوده ار داد نخواهی شد.
خاقانی.


کلمات دیگر: