کلمه جو
صفحه اصلی

ایغر

لغت نامه دهخدا

( آیغر ) آیغر. [ غ ُ ] ( ترکی ، ص ، اِ ) ایغر. اسب گشن. حصان. اسب نر. ( زمخشری ).
ایغر. [ اُ غ ُ ] ( اِخ ) رجوع به ایغور شود.

ایغر. [ اَ غ َ ] ( ترکی ، اِ ) اسب. ( آنندراج ). فحل و نر و گشن. ( ناظم الاطباء ) :
هر کس ره قرب لی مع اﷲ برد
اول پی این عروس دلخواه برد
آن ایغر تیز کند گردد ناگاه
کز شوق بپای مادیان راه برد.
رکنای مسیح ( از آنندراج ).
آن دو ملعون دو اسب ایغرتند پیش آوردند. ( دستورالوزراء ص 198 ).

ایغر. [ اَ غ َ ] (ترکی ، اِ) اسب . (آنندراج ). فحل و نر و گشن . (ناظم الاطباء) :
هر کس ره قرب لی مع اﷲ برد
اول پی این عروس دلخواه برد
آن ایغر تیز کند گردد ناگاه
کز شوق بپای مادیان راه برد.

رکنای مسیح (از آنندراج ).


آن دو ملعون دو اسب ایغرتند پیش آوردند. (دستورالوزراء ص 198).

ایغر. [ اُ غ ُ ] (اِخ ) رجوع به ایغور شود.


فرهنگ عمید

۱. نر، گُشن.
۲. اسب نر.


کلمات دیگر: