کلمه جو
صفحه اصلی

متمرق

لغت نامه دهخدا

متمرق. [م ُ ت َ م َرْ رِ ] ( ع ص ) اسب فربه شدن گرفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

متمرق. [ م ُ ت َم َرْ رَ ] ( ع ص ) رنگ کرده به مریق یا به زعفران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رنگ کرده به زعفران و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). جامه رنگ کرده به عصفر یا زعفران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

متمرق . [ م ُ ت َم َرْ رَ ] (ع ص ) رنگ کرده به مریق یا به زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رنگ کرده به زعفران و گل کافشه . (ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده به عصفر یا زعفران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


متمرق . [م ُ ت َ م َرْ رِ ] (ع ص ) اسب فربه شدن گرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: