کلمه جو
صفحه اصلی

متمزر

لغت نامه دهخدا

متمزر. [ م ُ ت َ م َزْ زِ ] ( ع ص ) آن که یک یک مکد و اندک نوشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که می نوشد یا می مکد اندک اندک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تمزر شود.

متمزر. [ م ُ ت َ م َزْ زَ ] ( ع ص ) کسی که به یکبار شیر میدوشد . ( ناظم الاطباء ).

متمزر. [ م ُ ت َ م َزْ زَ ] (ع ص ) کسی که به یکبار شیر میدوشد . (ناظم الاطباء).


متمزر. [ م ُ ت َ م َزْ زِ ] (ع ص ) آن که یک یک مکد و اندک نوشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . کسی که می نوشد یا می مکد اندک اندک . (ناظم الاطباء). رجوع به تمزر شود.



کلمات دیگر: