کلمه جو
صفحه اصلی

متمری

لغت نامه دهخدا

متمری. [ م ُ ت َ م َرْ ری ] ( ع ص ) آراسته. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آراسته شده و زینت گرفته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تمری شود.

متمری ٔ. [ م ُ ت َ م َرْ رِءْ ] ( ع ص ) به تکلف مردمی کننده. ( آنندراج )( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ادعای مردمی و ملاطفت کننده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تمرؤ شود.

متمری ٔ. [ م ُ ت َ م َرْ رِءْ ] (ع ص ) به تکلف مردمی کننده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ادعای مردمی و ملاطفت کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمرؤ شود.


متمری . [ م ُ ت َ م َرْ ری ] (ع ص ) آراسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آراسته شده و زینت گرفته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمری شود.



کلمات دیگر: