کلمه جو
صفحه اصلی

متمازی

لغت نامه دهخدا

متمازی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) قعد عنی متمازیاً؛ یعنی از من روی گرداند و دور نشست. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: