کلمه جو
صفحه اصلی

متمته

لغت نامه دهخدا

متمتة. [ م َ م َ ت َ ] (ع مص ) (از «م ت ت »)پیوند خویشی جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) خواهان پیوند خویشی . (ناظم الاطباء).


( متمتة ) متمتة. [ م َ م َ ت َ ] ( ع مص ) ( از «م ت ت » )پیوند خویشی جستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) خواهان پیوند خویشی. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: