کلمه جو
صفحه اصلی

خالد حیدری

دانشنامه عمومی

ستوان یکم خالد حیدری (متولد ۱۳۲۹ مهاباد - ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ کوت عراق) خلبان فانتوم نیروی هوایی ایران بود.
از ساعت ۱۴ روز سی و یکم شهریور ماه ۵۹ به فاصله ۲ ساعت پس از حمله هوایی هواپیماهای عراقی به کشور در پاسخ به آن تهاجمات، خلبانان نیروی هوایی مأموریتی را باعنوان «انتقام» (Revenge) با بمباران هوایی دو پایگاه هوایی عراق به منظور اثبات فعال بودن نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به استراتژیست های عراق انجام دادند.
این خلبانان برای انجام مأموریت حکم نداشته و مسئولیت این امر خطیر را داوطلبانه بر عهده گرفتند.
دسته اول به رهبری سرگرد خلبان جهانگیر ابن یمین با نام پروازی " البرز " از پایگاه هوایی بوشهر رأس ساعت ۱۷ نخستین بمبهای خود را بر هدف رها کردند.
دسته دوم با نام پروازی آلفای سرخ "رد -آلفا red-alpha " به رهبری سرگرد خلبان سیدجلیل پور رضایی شیرجو بیشه از پایگاه هوایی سوم شکاری همدان رأس ساعت ۱۷:۵۵ دقیقه نخستین بمبهای خود را بر پایگاه هوایی کوت رها کردند.
خالد حیدری پس از طی دوره یک ساله مقدماتی در ایران سال ۱۳۵۳ جهت فراگرفتن دوره های تکمیلی به مدت دو سال به آمریکا اعزام شد.وی پس از آموزش پرواز با هواپیماهای تی-۳۷ و تی-۳۸ و اف-۴ به عنوان خلبان شکاری به ایران بازگشت و پس از ۶ ماه حضور در پایگاه یکم شکاری در سال ۱۳۵۶ به پایگاه سوم شکاری منتقل شد.
عملیات استراتژیک (چریکی) هوایی «انتقام» ساعت ۱۴ روز سی و یکم شهریور ماه ۵۹ به فاصله ۲ ساعت پس از حمله هوایی هواپیماهای عراقی به پایگاه یکم تاکتیکال نیروی هوایی تهران (مهرآباد) و در پاسخ به تهاجمات دشمن با عنوان «انتقام» با بمباران هوایی دو پایگاه هوایی عراق به منظور اثبات فعال بودن نیروی هوایی ایران به استراتژیست های عراق انجام گرفت.
آخرین روز تابستان ۱۳۵۹ در همدان پایگاه هوایی شهید نوژه بودیم. مرخصی داشت و در خانه ماند. به دلیل حمله هواپیماهای عراقی مرخصیاش لغو شده بود و باید می رفت. من مخالفت می کردم اما او مدام مرا قانع می کرد و اصرار به رفتن داشت.یادم می آید روز اولی که عراق حمله کرد، بعد از دو ساعت که می خواست از خانه خارج شود، گفت: «من می روم شاید برگشتنی نباشم، نزد مادرم برو، اینجا امن نیست.» ساکی که نقشه های جنگیاش در آن بود را برایش حاضر کردم و به خواست خودش تکهای از موهای دخترمان «طلا» را برایش گذاشتم.وقتی شهید شد ما خبر نداشتیم. تا اینکه همه همرزمانش بازگشتند اما خبری از او نشد. مأموریت او خارج از مرزهای ایران بود و من همواره منتظر بازگشتش بودم.


کلمات دیگر: