کلمه جو
صفحه اصلی

تریه

لغت نامه دهخدا

تریه. [ ت َ رَی ْ ی ُه ْ ] ( ع مص )شد و آمد کردن میغ و کوراب. ( تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن و ناپدید شدن سراب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نمایان و ناپدید شدن سراب. ( از اقرب الموارد ).

تریه. [ ت ُ ی ِ ] ( اِخ ) از نویسندگان خوش طبع و شیرین بیان فرانسوی است. وی بسال 1823 م. متولد شد و در سال 1907 م. درگذشت. او راست رایمند. و سوواژئون وی به عضویت آکادمی فرانسه نایل آمد.

تریه . [ ت َ رَی ْ ی ُه ْ ] (ع مص )شد و آمد کردن میغ و کوراب . (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن و ناپدید شدن سراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نمایان و ناپدید شدن سراب . (از اقرب الموارد).


تریه . [ ت ُ ی ِ ] (اِخ ) از نویسندگان خوش طبع و شیرین بیان فرانسوی است . وی بسال 1823 م . متولد شد و در سال 1907 م . درگذشت . او راست رایمند. و سوواژئون وی به عضویت آکادمی فرانسه نایل آمد.


تریة. [ ت َ ری ی َ ] (ع اِ) از: «وری ») آنچه حائض وقت اغتسال بیند اززردی اندک و خفی . (منتهی الارب ). آنچه حائض ببیند بهنگام غسل کردن و آن چیزی است خفی و اندک و کمتر از زردی و تیرگی و اصل آن وریة است . (از محیط المحیط).



کلمات دیگر: