کلمه جو
صفحه اصلی

احصد

عربی به فارسی

درو کردن , جمع اوري کردن , بدست اوردن


لغت نامه دهخدا

احصد. [ اَ ص َ ]( ع ص ) حبل اَحصَد؛ رَسَن محکم تافته. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: