کلمه جو
صفحه اصلی

بذاء

لغت نامه دهخدا

بذاء. [ ب ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر فحش گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مباذات. ( از منتهی الارب ). نابکار گفتن. ( المصادر زوزنی ). بیهوده گفتن. بیهوده گوی شدن. بذأت. ( یادداشت مؤلف ).

بذاء. [ ب َ ] ( ع اِمص ) فحش در گفتار. ( از معجم متن اللغة ). فحش گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بدزبانی. فحش. کلام قبیح. هرزه. ( یادداشت مؤلف ).

بذاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) فحش در گفتار. (از معجم متن اللغة). فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بدزبانی . فحش . کلام قبیح . هرزه . (یادداشت مؤلف ).


بذاء. [ ب ِ ] (ع مص ) با یکدیگر فحش گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مباذات . (از منتهی الارب ). نابکار گفتن . (المصادر زوزنی ). بیهوده گفتن . بیهوده گوی شدن . بذأت . (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: