( مصدر ) ۱- ظفر یافتن پیروز شدن غالب آمدن : چو پیروز گردی ز تن خون مریز. چو شد دشمن بد کنش در گریز . ( فردوسی ) ۲- دست یافتن بدستن آوردن .
پیروز گردیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیروز گردیدن. [ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) ظفر یافتن. پیروز شدن. غالب آمدن. دست یافتن. چیرگی یافتن. فاتح آمدن. پیروز گشتن :
چو پیروز گردی زتن خون مریز
چو شد دشمن بدکنش در گریز.
چو پیروز گردی زتن خون مریز
چو شد دشمن بدکنش در گریز.
فردوسی.
کلمات دیگر: