کلمه جو
صفحه اصلی

احمس

لغت نامه دهخدا

احمس . [ اَ م َ ] (ع ص ) جای سخت و درشت . || مرد درشت در دین و دلیر در جنگ . مرد سخت دین . ج ، حُمس . || مرد دلاور. مرد شجاع . دلیر. سخت دلیر. (زوزنی ). || سال سخت و قحطناک . ج ، احامس ، حُمس .


احمس. [ اَ م َ ] ( ع ص ) جای سخت و درشت. || مرد درشت در دین و دلیر در جنگ. مرد سخت دین. ج ، حُمس. || مرد دلاور. مرد شجاع. دلیر. سخت دلیر. ( زوزنی ). || سال سخت و قحطناک. ج ، احامس ، حُمس.

احمس. [ اَ م َ ] ( اِخ ) ( بنو... ) بطنی است از ضبیعة.

احمس . [ اَ م َ ] (اِخ ) (بنو...) بطنی است از ضبیعة.


دانشنامه عمومی

احمس یک نویسندهٔ نسخه های خطی در دورهٔ مصر باستان است که در دومین دورهٔ میانی زندگی می کرده است. این دوران برابر است با هجدهمین سلسله Eighteenth Dynasty یا اولین سلسلهٔ دورهٔ پادشاهی جدید یا New Kingdom. احمس پاپیروس ریاضی ریند را نوشته بود، این نوشته کار ریاضی دانان مصر باستان است که تقریباً به ۱۶۵۰ پیش از میلاد باز می گردد. وی جزء معدود ریاضی دانان دورهٔ باستان است که نامش به جای مانده است.


کلمات دیگر: