پوشیدن ستور
احلاس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
احلاس. [ اِ ] ( ع مص )پوشیدن ستور. ( تاج المصادر ). پلاس بر پشت ستور افکندن. حِلس پوشانیدن ستور را. || حِلس پوشیدن شتر. || باران خرد باریدن. پیوسته باریدن. || بسیار گردیدن گیاه و پوشیدن آن زمین را. || افلاس. ( منتهی الارب ). || غبن در بیع. || محکم کردن یمین و تأکید آن : احلسته یمیناً؛ اذا امررتها علیه. ( منتهی الارب ).
احلاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حِلس و حَلَس.
احلاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حِلس و حَلَس.
احلاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِلس و حَلَس .
احلاس . [ اِ ] (ع مص )پوشیدن ستور. (تاج المصادر). پلاس بر پشت ستور افکندن . حِلس پوشانیدن ستور را. || حِلس پوشیدن شتر. || باران خرد باریدن . پیوسته باریدن . || بسیار گردیدن گیاه و پوشیدن آن زمین را. || افلاس . (منتهی الارب ). || غبن در بیع. || محکم کردن یمین و تأکید آن : احلسته یمیناً؛ اذا امررتها علیه . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: