بی تزویر
فارسی به انگلیسی
guileless
فارسی به عربی
بسیط , صریح
مترادف و متضاد
ساده، نادان، بی تزویر، فروتن، ناازموده، بسیط، خام، سهل، بی تکلف
ساده، بی هنر، ساده لوح، ساده دل، بی صنعت، بی تزویر، غیر صنعتی، فروتن، ساده طبع
بی تزویر
راست، بی تزویر، صمیمی، بی پرده، منصفانه، بی ریا، صاف و ساده، قلبی، راستگو
بی تزویر، امین، با اراده
پیشنهاد کاربران
راست باز. ( نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. ( منتهی الارب ) . راست. ( یادداشت مؤلف ) . بی غدر و تزویر :
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است.
نظامی.
- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد.
|| صادق. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || امانت دار. راست معامله. ( آنندراج ) . || دیندار. با اعتقاد. ( ناظم الاطباء ) .
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است.
نظامی.
- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد.
|| صادق. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || امانت دار. راست معامله. ( آنندراج ) . || دیندار. با اعتقاد. ( ناظم الاطباء ) .
کلمات دیگر: