کلمه جو
صفحه اصلی

میترا داور

دانشنامه عمومی

میترا داور (زادهٔ ۱۳۴۴، فیروزکوه) رمان نویس و نویسنده زن ایرانی است. رمان های «بالای سیاهی آهوست»، «دل باش»، «خوب شد به دنیا آمدی»، «جاده، قفسهٔ دوم»، «صندلی کنار میز»، «یا من هو» و «و قطار در حال حرکت» ازآثار این نویسنده می باشد. وی کارشناس ارشد اقتصاد نظری از دانشگاه الزهرا می باشد. رمان «بالای سیاهی آهوست» از او جزو صد و بیست مجموعه داستان برگزیده وزارت ارشاد در بیست سال داستان نویسی بعد از انقلاب معرفی شده است.و در ۱۳۷۰ فعالیت ادبی خود را با شرکت در کلاس های داستان نویسی هوشنگ گلشیری در گالری کسری آغاز کرد. در حال حاضر مدیریت سایت ادبی «مرور» را به عهده دارد و همچنین به تدریس در «کارگاه داستان نویسی افراز» مشغول است.
رمان بالای سیاهی آهوست
رمان رازهای-اکواریوم-شماره-چهار

نقل قول ها

میترا داور (زادهٔ ۱۳۴۴ در فیروزکوه) رمان نویس ایرانی است.
• «خودم را در آینهٔ قدی نگاه می کنم. کمابیش چاق شده ام. بی صدا راه می روم و با ساعت کار می کنم، با دقیقه ها و ثانیه هایش، می دانم در هر دقیقه و یا ثانیه اش کجا باید باشم، سر ایستگاه اتوبوس و یا در اداره … ساعت شش و پانزده دقیقه بیدار می شوم. شش و سی و هفت دقیقه لقمه ای نان و پنیر می بلعم … گاه فکر می کنم سیم دوشاخه ای بهم وصل است به همراه یک کرنومتر … دوستانم در موقعیت های مختلف کاری عکس گرفته اند از من. گاه عکس هایم را می اندازم پشت مانیتور و خودم را نگاه می کنم. النگویی در دست راستم است و پاهایم را بیشتر وقت نشستن روی هم می اندازم، ماشین حساب هم هست کنار دستم که مدام حساب می کنم، کسور را جوری تراز می کنم و اضافات را جور دیگر. مهم این است که همه چیز تراز باشد. همهٔ ما به نوعی به دنبال ترازکردن هستیم و تراز شدن شاید …»• «رها می شوم شب ها از لباس های فرم و کفش محکمی که تمام روز انگشت هایم را در خود می فشارد، رها می شوم از این که به چه باید بیندیشم و به چه نباید بیندیشم. کفش هایم را درمی آورم. موهایم را و بدنم را از لباس فرم آزاد می کنم … ارقام و اعداد … کنارشان می زنم. همه به کناری می روند؛ افرادی در مرکز خواب و رویاهایم می ایستند که نمی شناسم شان، سراسیمه می آیند در خواب ها و رویاهایم، سرک می کشند … پاهایم را این قدر روی تخت می کشم تا جمع بودنشان را پشت میز فراموش کنند … رها می شوم … بی عکس تصویر می سازم. تصاویر مثل موج از کنار هم می گذرند و گاه روی هم انبار می شوند. آرام آرام بیداری پس می رود …»


کلمات دیگر: