مترادف انگاره : حد، طرح، فرضیه، خیال، فرض، گمان، وهم
انگاره
مترادف انگاره : حد، طرح، فرضیه، خیال، فرض، گمان، وهم
فارسی به انگلیسی
rough dimension, rough draft, measure, dose
design, ideal, image, ism, model, sketch, tenet
فارسی به عربی
رسم تخطیطی , فکرة
مترادف و متضاد
۱. حد، طرح
۲. فرضیه
۳. خیال، فرض، گمان، وهم
معنی، اگاهی، مراد، گمان، نیت، اندیشه، خیال، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خاطره، نقشه کار
نظیر بودن، طرح، ملاک، انگاره، نقش، سرمشق، مدل، الگو، صفات و خصوصیات فردی، مسطوره
خلاصه، شرح، زمینه، طرح، ملخص، مسوده، انگاره، طرح اولیه، طراحی کلیات، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی
طرح، مسوده، انگاره
مرام، عقیده، اصول، انگاره، انگاشته، متعقدات مذهبی، پایه تفکر
ادعا، درخواست، انگاره، تقاضا، قیاس منطقی، پذیره
حد، طرح
فرضیه
خیال، فرض، گمان، وهم
فرهنگ فارسی
پندار، تصور، فکرو یال، افسانه، سرگذشت ، طرحی که برای نقاشی تهیه شود، اندازه ومقیاس، حساب ودفترحساب، نامه اعمال
( اسم ) ۱ - پندار وهم گمان . ۲ - داستان سرگذشت افسانه . ۳ - اندازه مقیاس . ۴ - حساب دفتر حساب . ۵ - طرح یا نقشی که کشیدن آن ناتمام مانده باشد .
( اسم ) ۱ - پندار وهم گمان . ۲ - داستان سرگذشت افسانه . ۳ - اندازه مقیاس . ۴ - حساب دفتر حساب . ۵ - طرح یا نقشی که کشیدن آن ناتمام مانده باشد .
واحد موسیقاییِ لحنی یا ریتمی یا هارمونیک (harmonic) کوچکی که تکرار آن به اثر انسجام میدهد
فرهنگ معین
( اِ رِ ) (اِ. ) ۱ - پندار، وهم ، گمان . ۲ - داستان ، سرگذشت . ۳ - اندازه ، مقیاس . ۴ - حساب ، دفتر حساب . ۵ - طرح یا نقاشی نیمه - کاره .
لغت نامه دهخدا
انگاره. [ اَ / اِ رَ / رِ ] ( اِ ) هر چیز ناتمام. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نقش ناتمام خواه سایه دار باشد و خواه بی سایه چنانکه تصویر. ( آنندراج ). نقش ناتمام و نقشه و دول تصویر و هر چیز ناتمام. ( غیاث اللغات ). نقاشی و حجاری ناتمام. ( ناظم الاطباء ). طرح. زمینه. نقشه. ( یادداشت مؤلف ) :
چون این صندوق شد انگاره عاج
تبسم نقل ، شکرخنده تاراج.
بر دین سپاه جمله کمین دارد
با تیغ و تیر و جوشن و انگاره.
- انگاره کردن ؛ از سر گرفتن سرگذشت و افسانه را بطریق کنایه ، چنانکه اگر کسی بسیار و مکرر از گذشته بگویدگویند انگاره می کند یعنی از سر بازمی گیرد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) :
هرکجا مجمعی بود ز شهان
همه از وی کنند انگاره.
|| یاد گذشته ها کردن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ سروری ). یاد چیزهای گذشته. ( ناظم الاطباء ). || جریده شمار. ( لغت اسدی ). شمار. دفتر شمار. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). دفتر و حساب و نامه اعمال. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). دفتر و حساب که نامه اعمال هم نوشته اند. ( آنندراج ). جریده حساب و نامه اعمال. ( فرهنگ سروری ). دفتر حساب. ( غیاث اللغات ). جریده محاسبان. ( صحاح الفرس ). روزنامه. ( ناظم الاطباء ) :
زان پیش که پیش آیدت آن روز پراز هول
بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر.
- انگاره گرفتن ؛ برآورد کردن. تخمین کردن : ما انگاره صدمهمان را گرفته بودیم. ( یادداشت مؤلف ).
|| مصالح. اسباب. ( یادداشت مؤلف ). || فرم مطبعه که هشت صفحه است و این اصطلاح مطابع تبریز است. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) پس پس خزنده از شرم و حیا. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
چون این صندوق شد انگاره عاج
تبسم نقل ، شکرخنده تاراج.
زلالی ( از آنندراج ).
|| در بیت زیر ظاهراً به معنی طرح و نقشه جنگی آمده است : بر دین سپاه جمله کمین دارد
با تیغ و تیر و جوشن و انگاره.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 387 ).
|| انگارش. سرگذشت. افسانه. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). افسانه. ( غیاث اللغات ).- انگاره کردن ؛ از سر گرفتن سرگذشت و افسانه را بطریق کنایه ، چنانکه اگر کسی بسیار و مکرر از گذشته بگویدگویند انگاره می کند یعنی از سر بازمی گیرد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) :
هرکجا مجمعی بود ز شهان
همه از وی کنند انگاره.
شمس فخری ( از فرهنگ سروری ).
- انگاره گفتن ؛ بسیار و مکرر گفتن گذشته ها و از سر گرفتن افسانه و سرگذشت را. ( ناظم الاطباء ).|| یاد گذشته ها کردن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ سروری ). یاد چیزهای گذشته. ( ناظم الاطباء ). || جریده شمار. ( لغت اسدی ). شمار. دفتر شمار. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). دفتر و حساب و نامه اعمال. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). دفتر و حساب که نامه اعمال هم نوشته اند. ( آنندراج ). جریده حساب و نامه اعمال. ( فرهنگ سروری ). دفتر حساب. ( غیاث اللغات ). جریده محاسبان. ( صحاح الفرس ). روزنامه. ( ناظم الاطباء ) :
زان پیش که پیش آیدت آن روز پراز هول
بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر.
لبیبی ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ).
|| اندازه. مقیاس. ( فرهنگ فارسی معین ). تصور کردن اندازه چیزی. چنانکه گویند: انگاره این کار چنان و فلان مقدار است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || تخمین. برآورد. ( یادداشت مؤلف ).- انگاره گرفتن ؛ برآورد کردن. تخمین کردن : ما انگاره صدمهمان را گرفته بودیم. ( یادداشت مؤلف ).
|| مصالح. اسباب. ( یادداشت مؤلف ). || فرم مطبعه که هشت صفحه است و این اصطلاح مطابع تبریز است. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) پس پس خزنده از شرم و حیا. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. پندار، تصور.
۲. فکر و خیال.
۳. (اسم ) ظرف دسته دار فلزی که استکان، لیوان و امثال آن ها را در آن قرار می دهند.
۴. (اسم ) [قدیمی] سرگذشت.
۵. (اسم ) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.
۶. (اسم ) اندازه، مقیاس.
۷. (اسم ) [قدیمی] حساب.
۸. (اسم ) [قدیمی] دفتر حساب.
۹. (اسم ) [قدیمی] نامۀ اعمال: ز آن پیش که پیش آیدت آن روز پر از هول / بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۱ ).
۱۰. (اسم ) [قدیمی] افسانه.
۲. فکر و خیال.
۳. (اسم ) ظرف دسته دار فلزی که استکان، لیوان و امثال آن ها را در آن قرار می دهند.
۴. (اسم ) [قدیمی] سرگذشت.
۵. (اسم ) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.
۶. (اسم ) اندازه، مقیاس.
۷. (اسم ) [قدیمی] حساب.
۸. (اسم ) [قدیمی] دفتر حساب.
۹. (اسم ) [قدیمی] نامۀ اعمال: ز آن پیش که پیش آیدت آن روز پر از هول / بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۱ ).
۱۰. (اسم ) [قدیمی] افسانه.
فرهنگستان زبان و ادب
{motive, motif , figure} [موسیقی] واحد موسیقاییِ لحنی یا ریتمی یا هارمونیک (harmonic ) کوچکی که تکرار آن به اثر انسجام می دهد
گویش مازنی
خیال کردن – گمان بردن
۱بنیاد کاری نهادن ۲گیره های بزرگ ۳زغال افروخته
/engaare/ خیال کردن – گمان بردن & بنیاد کاری نهادن - گیره های بزرگ ۳زغال افروخته
واژه نامه بختیاریکا
( فا ) ؛ نیمه تمام؛ ناقص
پیشنهاد کاربران
ایده ، طرح و به عبارتی ساده ترین راه حل برای فکر کردن در درباره مسئله و یا نیاز است.
فرضیه. زیرا که انگاشتن به معنای خیال کردن و فرض کردن و پنداشتن نیز میباشد
انگاره یا ایده در حقیقت طرحی است ذهنی ذهنی . شاید بتوان انگاره را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. به عبارت دیگر ایده ساده ترین راه حلی است که انسان در برابر یک مساله یا نیاز به آن فکر می کند. هر چند می توان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد.
مطرح کردن انگاره یا ایده
مطرح کردن انگاره، با توجه به ماهیت ذهنی آن، می تواند فارغ از هر گونه قید و بندی صورت پذیرد. اما برای عملی کردنش، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و . . . توجه کرد. طرح ایده های نو، رابطه مستقیمی با خیال پردازی و خلاقیت دارد. این مطلب از کتاب داستان رابرت مک کی ترجمه محمد گذر آبادی چنین است که عناصر در داستان شامل واژه شناسی، ساختار، حادثه، صحنه، لحضه، سکانس، پرده، داستان، مثلث داستان، شاه پیرنگ، خرده پیرنگ، ضد پیرنگ، تفاوتهای صوری در درون مثلث داستان، پایانه های بسته در برابر پایانه های باز، کشمکش بیرونی در برابرکشمکش درونی، قهرمان منفرد در برابر تعدد قهرمان منفعل، زبان خطی در برابر غیر خطی، علیت در برابر تصادف، واقعیت پایداردر برابر واقعیت نا پایدار، تغییر دربرابر ایستائی، سیاست طرحی داستان، وبلاخره نویسنده باید بر فرم کلاسیک تسلط داشته باشد وبه چیزی که می نویسد ایمان داشته باشد واین کلید حل معمای طرح یا ایده می باشد .
مطرح کردن انگاره یا ایده
مطرح کردن انگاره، با توجه به ماهیت ذهنی آن، می تواند فارغ از هر گونه قید و بندی صورت پذیرد. اما برای عملی کردنش، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و . . . توجه کرد. طرح ایده های نو، رابطه مستقیمی با خیال پردازی و خلاقیت دارد. این مطلب از کتاب داستان رابرت مک کی ترجمه محمد گذر آبادی چنین است که عناصر در داستان شامل واژه شناسی، ساختار، حادثه، صحنه، لحضه، سکانس، پرده، داستان، مثلث داستان، شاه پیرنگ، خرده پیرنگ، ضد پیرنگ، تفاوتهای صوری در درون مثلث داستان، پایانه های بسته در برابر پایانه های باز، کشمکش بیرونی در برابرکشمکش درونی، قهرمان منفرد در برابر تعدد قهرمان منفعل، زبان خطی در برابر غیر خطی، علیت در برابر تصادف، واقعیت پایداردر برابر واقعیت نا پایدار، تغییر دربرابر ایستائی، سیاست طرحی داستان، وبلاخره نویسنده باید بر فرم کلاسیک تسلط داشته باشد وبه چیزی که می نویسد ایمان داشته باشد واین کلید حل معمای طرح یا ایده می باشد .
پندار ، تصور ، فکر و خیال، فرضیه ، تئوری، موضوعی که حقیقت داشتن آن اثبات نشده است و قطعیت نیافته است و در حد حدس و گمان می باشد.
کلمات دیگر: