میخائیل میخائیلویچ باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵)، فیلسوف و متخصّص روسی ادبیات بود که آثار تأثیرگذاری در حوزهٔ نقد و نظریهٔ ادبی و بلاغی نوشته. آثار او، که به موضوعات متنوّعی می پردازند، الهام بخش گروهی از اندیشمندان ـ از آن جمله مارکسیست های جدید، ساختارگرایان، پسا-ساختارگرایان و نشانه شناس ها ـ بوده است. اینان، اندیشه های باختین را در نظریّه های خود جا داده و ترکیب کرده اند. میخائیل باختین در ۱۸۹۵ به دنیا آمد و در ۱۹۷۵ درگذشت. استالین به قزاقستان تبعیدش کرد و در آن جا، کتاب هایی نوشت که امروزه اهمیّت فراوانی برای مطالعات ادبی و به همین ترتیب، تحلیل و نقد رسانه دارند. مجادلات فراوانی در این باره وجود دارد که آیا او از نام های مستعار مختلف برای بعضی از کتاب هایش استفاده کرده یا این که کسانی که نام شان روی کتاب هاست (پاول مدودف، ولنیتن ولوشینف)، واقعاً آن ها را نوشته اند. نظر غالب اکنون این است که کتاب ها را خود باختین نوشته است. در بیست سال گذشته یا در همین حدود، که کتاب های باختین به انگلیسی برگردانده شد، اهمیّت باختین به طور گسترده شناخته شد. در واقع بعضی از متخصّصان، گفتند که او یکی از مهم ترین متفکّران قرن بیستم است. هرچه باشد، اندیشه هایش دربارهٔ «کارناوالی شدن» و «ارتباط گفتگویی» بسیار تأثیرگذار بوده است.F. F. Zelinsky، ایمانوئل کانت، هرمان کوهن، ارنست کاسیرر، ماکس شلر، سورن کی یرکگور، فریدریش نیچه
میخائیل میخائیلوویچ باختین در سال ۱۸۹۵ در اورل واقع در جنوب مسکو به دنیا آمد و در ویلنیوس و اودسا بزرگ شد. این دو شهر، شهرهای مرزی بین المللی بودند که آمیزهٔ ناهمگن غیرمعمولی از زبان ها و فرهنگ های نامتجانس عرضه می کردند. او دروس کلاسیک و فقه اللغه را در سنت پترزبورگ ـ که بعدها پتروگراد نامیده شد ـ خواند و سپس به دنبال انقلاب ۱۹۱۷ به روستاهای نول و ویتبسک نقل مکان کرد. در آن جا با دیگر روشنفکران ـ که حلقهٔ باختین نامیده می شوند ـ اجتماعی را تشکیل داد. در میان «حلقهٔ باختین»، ولنتین ولوشینف و پاول مدودف، مشهورتر از دیگرانند.
باختین و اعضای حلقه، علایقِ مشترک ـ به ویژه در مورد کانت و فلسفهٔ معاصر آلمان، فیزیک جدید پلانک، اینشتین و بور ـ داشتند. در این دوره، باختین آثاری دربارهٔ اخلاق و زیبایی شناسی نوشت، که از آن میان می توان به به سوی فلسفهٔ کنش اشاره کرد که مدّت ها پس از مرگش چاپ شد. از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹، باختین در لنینگراد ـ که پیشتر پتروگراد بود ـ به سر برد. او در این مدّت تحت حمایت همسرش الِنا الکساندرونا بود؛ چراکه به خاطر فعّالیّت های مذهبی اش از کار بی کار شده بود و در ضمن به بیماری استخوان هم مبتلا بود که به قطع پای راستش در سال ۱۹۳۸ انجامید.
در سال های ۱۹۲۰ او «مسایل هنر داستایوسکی» را نوشت و در ۱۹۲۹ منتشرش کرد. او ممکن است کتاب هایی را نوشته باشد که با نام های دیگران چاپ شده و مثلاً شامل کتاب ولوشینف «فرویدگرایی: پیش نویسی انتقادی» و «مارکسیسم و فلسفهٔ زبان» و نیز، کتاب مشترکش با مدودف «روش فرم گرا در مطالعهٔ ادبی» می شود. باختین در ۱۹۲۹ احتمالاً به خاطر فعّالیّت های مذهبی اش دستگیر و به قزاقستان تبعید شد و تا ۱۹۳۶ در آن جا به سر برد. در همان سال استادی در مؤسسهٔ آموزشی موردویان در سارانسک را پذیرفت. در دههٔ ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰، بعضی از مهم ترین مطالعاتش را دربارهٔ رمان (داستان) شامل «گفتمان در رمان»، «اشکال زمان و زمان-مکان در رمان» و «حماسه و رمان» کامل کرد.
میخائیل میخائیلوویچ باختین در سال ۱۸۹۵ در اورل واقع در جنوب مسکو به دنیا آمد و در ویلنیوس و اودسا بزرگ شد. این دو شهر، شهرهای مرزی بین المللی بودند که آمیزهٔ ناهمگن غیرمعمولی از زبان ها و فرهنگ های نامتجانس عرضه می کردند. او دروس کلاسیک و فقه اللغه را در سنت پترزبورگ ـ که بعدها پتروگراد نامیده شد ـ خواند و سپس به دنبال انقلاب ۱۹۱۷ به روستاهای نول و ویتبسک نقل مکان کرد. در آن جا با دیگر روشنفکران ـ که حلقهٔ باختین نامیده می شوند ـ اجتماعی را تشکیل داد. در میان «حلقهٔ باختین»، ولنتین ولوشینف و پاول مدودف، مشهورتر از دیگرانند.
باختین و اعضای حلقه، علایقِ مشترک ـ به ویژه در مورد کانت و فلسفهٔ معاصر آلمان، فیزیک جدید پلانک، اینشتین و بور ـ داشتند. در این دوره، باختین آثاری دربارهٔ اخلاق و زیبایی شناسی نوشت، که از آن میان می توان به به سوی فلسفهٔ کنش اشاره کرد که مدّت ها پس از مرگش چاپ شد. از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹، باختین در لنینگراد ـ که پیشتر پتروگراد بود ـ به سر برد. او در این مدّت تحت حمایت همسرش الِنا الکساندرونا بود؛ چراکه به خاطر فعّالیّت های مذهبی اش از کار بی کار شده بود و در ضمن به بیماری استخوان هم مبتلا بود که به قطع پای راستش در سال ۱۹۳۸ انجامید.
در سال های ۱۹۲۰ او «مسایل هنر داستایوسکی» را نوشت و در ۱۹۲۹ منتشرش کرد. او ممکن است کتاب هایی را نوشته باشد که با نام های دیگران چاپ شده و مثلاً شامل کتاب ولوشینف «فرویدگرایی: پیش نویسی انتقادی» و «مارکسیسم و فلسفهٔ زبان» و نیز، کتاب مشترکش با مدودف «روش فرم گرا در مطالعهٔ ادبی» می شود. باختین در ۱۹۲۹ احتمالاً به خاطر فعّالیّت های مذهبی اش دستگیر و به قزاقستان تبعید شد و تا ۱۹۳۶ در آن جا به سر برد. در همان سال استادی در مؤسسهٔ آموزشی موردویان در سارانسک را پذیرفت. در دههٔ ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰، بعضی از مهم ترین مطالعاتش را دربارهٔ رمان (داستان) شامل «گفتمان در رمان»، «اشکال زمان و زمان-مکان در رمان» و «حماسه و رمان» کامل کرد.
wiki: میخائیل باختین