کلمه جو
صفحه اصلی

منوچهر انور

دانشنامه عمومی

منوچهر انور (متولد ۱۳۰۷ در تهران) کارگردان، نویسنده، ویراستار، گوینده و مترجم؛ فارغ التحصیل آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک انگلستان است. وی فعالیت هنری را در لندن-سال ۱۳۳۲- به عنوان نویسنده، بازیگر و گوینده در رادیو فارسی بی بی سی آغاز کرد.
۱۳۳۹:کارگردانی (با نام مستعار «شاروَند») نمایش بلبل سرگشته نوشتهٔ علی نصیریان، برای شرکت در «جشنوارهٔ تئاتر ملل» در پاریس - آوریل ۱۹۶۰م. (بهار ۱۳۳۹ش) ــ که «اولین حضور جدی تئاتر ایران در جشنواره های بین المللی» است.
۱۳۴۱: فیلم «چم (طرح چم)» / ترجمه و گویندگی: «منوچهر انور» / تهیه کننده: «ابولقاسم رضایی»
۱۳۴۳:در «سازمان برنامه»، فیلم نیشدارو را در قالب یک فیلم مستند صنعتی دربارهٔ «مؤسسهٔ سرم سازی رازی»، ساخت. این فیلم از آثار مهم تاریخ سینمای مستند ایران است.
۱۳۴۶: مدیر عامل شرکت «نور و صدا» شد و ساخت فیلم های صنعتی و تبلیغاتی/تجارتی را آغاز کرد که تا سال ها ادامه داشت. از فیلم های ساخته شده در شرکت «نور و صدا» می توان اینها را نام برد: فیلم مستند دربارهٔ «بانک صادرات ایران»، فیلم مستند «نان از آتش» (دربارهٔ صنایع پتروشیمی)، فیلم های یک دقیقه ای تجارتی / تبلیغاتی (برای مثال: فیلم های تجارتی/تبلیغاتی برای محصولات شرکت های: «تاید»(Tide)، «مینو»، «گروه صنعتی بهشهر» و چند شرکت دیگر)
۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰: فیلم های «چاه سرکش» و «شعله های آغاجاری»
۱۳۵۲: ساخت فیلم بلند سینمایی شهر قصه
او برای تحصیلات متوسطه خود وارد دبیرستان فیروزبهرام شد و در سال ۱۳۲۳ با کمک غلامحسین صالحیار، بخش تئاتر انجمن ادبی فیروز بهرام را تشکیل داد. او تحصیلاتش در دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به انگلستان رفت و در مرکز آموزش رویال آکادمی تئاتر به تحصیل پرداخت.
سال ۱۳۳۷ پس از بازگشت به ایران، وارد مؤسسهٔ انتشارات فرانکلین شد؛ در آنجا حرفهٔ ویراستاری را پایه گذاری کرد و تا ۱۳۴۱ سرویراستار فرانکلین بود. انور پس از پیوستن به گروه هنر ملی و تدریس در دانشگاه به طور عمده فعالیت گویندگی و نویسندگی متن آنونس فیلم ها را شروع کرد. مهم ترین آثار هنری او فیلم مستند نیشدارو محصول سال ۱۳۴۳ و نسخهٔ سینمایی نمایش نامه مشهور بیژن مفید یعنی شهر قصه است که فیلمنامهٔ آن در سال ۱۳۵۲ توسط منوچهر انور و بیژن مفید نوشته شد و انور آن را کارگردانی کرد. نمایش شهر قصهیکی از محبوب ترین آثار هنری در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود.
منوچهر انور در طول سال های متمادی، همیشه گویندگی را در کنار سایر کارهایش ادامه داده است. از همهٔ آن ها می توان نمونه های زیر را نام برد:

نقل قول ها

منوچهر انور(زادهٔ ۱۳۰۷ در تهران) کارگردان، نویسنده، ویراستار، گوینده و مترجم ایرانی است.
• «آن وقت ها اگر شما می خواستید در زمینهٔ فیلم یک کاری خارج از خط موجود بکنید تقریباً غیرممکن بود. اگر تو بازار می رفتید، با امثال «کوشان» و «میثاقیه» سروکار داشتید، اگر می رفتید در دستگاه وزارتِ «فرهنگ و هنر» با جنابان «پهلبد» و «جباری» و «خردمند» و دکتر «حشمتی» سروکار داشتید و این ها هم به هر حال هر کدام سلیقه ها و خط های خودشان را داشتند و براشان سخت بود که بگذارند یک کاری از خط خارج بشود، یعنی ملاحظات تجاری یا سانسوری یا سیاسی را نادیده بگیرد و احیاناً مورد پسند واقع شود یا کسانی دنبالش بروند، یا حتی برد تجاری داشته باشد و اگر هم کاری ساخته می شد که این خواص برش مترتّب نبود و پول چندانی هم درنمی آورد خُب طبعاً شکست می خورد و سرش به سنگ می آمد.»• «آن روزها ما سروکارمان با وزارتِ «فرهنگ و هنر» بود و مواردی پیش آمد که تصور می کردیم زمینه فراهم است که سراغ فیلم های سنگین و دراز داستانی هم برویم. حتی گاهی شرایط این کار هم فراهم می آمد، اما می افتاد تو سنگلاخ مقاصد شخصی آدم هایی که بایددستورات بالاتری ها را اجرا کنند. آدم هایی بودند مثل آقای «جباری» که نه علاقه ای به این طور کارها داشتند، و نه شناختی از آن ها -حضراتی که بیشتر به فکر مداخل بودند و پروژه های ساختمانی و خرید وسایل و ابزارهای گران قیمت سینمایی. آدمِ یک دندهٔ قهاری مثل مرحوم «جباری» توانایی این را هم داشت که به میل خودش جلوی کارهای هنری مفید اما مزاحم را هم بگیرد. تُرکتازی بی امانِ «فیلم فارسی» هم که دیگر جای خود داشت.»• «یک وقتی ما آمدیم «کانون سینماگران پیشرو» را راه انداختیم که در اصل فکرش از «پرویز صیاد» و «هوشنگ بهارلو» و «هژیر داریوش» بود. آمدند به بیمارستانی که من در آن به علت خونریزی معده بستری بودم. گفتند: «ما به این نتیجه رسیده ایم که باید یک چنین کانونی برپا کنیم و تو هم باید بیاییبشوی رئیس!». و قرار گذاشته بودند که یک شرکت تعاونی «کانون سینماگران پیشرو» هم تأسیس شود که «پرویزصیاد»، با آن شَمّ اقتصادی بی نظیرش مدیرعامل آن باشد. آن روزها، پخش کننده ها می رفتند بیشترِ بودجهٔ فیلم را از بازار وام می گرفتند و بعد از ساخت و فروش فیلم آن را پس می دادند. «صیاد» می گفت: «حدود نصف مخارج یک فیلم صرف پرداخت دستمزد کارگزاران -اعم از نویسنده و کارگردان و فیلمبردار و آهنگساز و بازیگران و دیگر مسئولان تهیهٔ فیلم- می شود. خُب، به جای این پخش کننده ها ما بیاییم دست به دست هم بدهیم و مجموع این دستمزدها را به عنوان بیش از نیمی از سرمایهٔ فیلم، بگذاریم وسط و مخارج دیگر فیلم را از بانک ها قرض بگیریم و فیلم هایی بسازیم که دلمان می خواهد. کارگردان های عضو کانون را هم بالکل آزاد بگذاریم که هر چه دل تنگشان می خواهد بگویند و در کارشان دخالت نکنیم. با هم هَمعَهد شدیم که دنبال این کار را بگیریم، این بود که «کانون سینماگران پیشرو» شکل گرفت.»


کلمات دیگر: