کلمه جو
صفحه اصلی

میرزا سروش لهراسب

دانشنامه عمومی

سروش لهراسب یا میرزا سروش (زادهٔ ۱۲۸۳ تهران، درگذشتهٔ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۵ تهران)، مدیر، نویسنده و شاعر زرتشتی بود. او در تأسیس، مدیریت و نگهداری مجموعه مارکار یزد، و بسیاری دیگر از آموزشگاه های زرتشتی، خصوصاً موقوفات پشوتن جی دوسابایی مارکار و دبستان پسرانه مارکار یزد، کوشش و تلاش بسیاری کرده است.
عضو شورای فرهنگی و انجمن شهر یزد
عضو انجمن زرتشتیان یزد
نماینده تام الاختیار زرتشتیان ایرانیِ بمبئی
نظارت بر ساخت برج گاهنمای فردوسی یزد (برج ساعت مارکار)
اداره مدارس تابعه انجمن اکابر پارسیان هند
رسیدگی به امور زایشگاه بهمن و داروخانه سررتن تاتا
میرزا سروش در سال ۱۲۸۳ در باغ جمشید آباد تهران به دنیا آمد، دوره ابتدایی و کلاسهای هفتم و هشتم را در مدرسه زرتشتیان تهران به پایان رساند و برای ادامه تحصیلات به مدرسه دارالفنون و کالج آمریکایی ها (دبیرستان البرز فعلی) رفت. در سال ۱۳۰۲علاوه بر اخذ دیپلم ادبی، دیپلم کالج آمریکایی ها را هم گرفت. در سال ۱۳۱۶ در سفری که شهر بمبئی هندوستان داشت با دختری به نام پروین که از خانواده ای پارسی بود، آشنا شد و ازدواج کرد. او دارای ۴ فرزند بنام های شیرین، فرخنده، شهناز و شابهرام است.
میرزا سروش، در سال ۱۳۰۳ از سوی کیخسرو شاهرخ (نماینده وقت زرتشتیان در شورای ملی) به عنوان مدیر دبیرستان دینیاری یزد انتخاب گردید. در سال ۱۳۰۶ به مدیریت پرورشگاه مارکار و پس از آن به سرپرستی کلیه مؤسسات مربوط به پشوتن جی دوسابایی مارکار در یزد که شامل زایشگاه و بیمارستان بهمن، برج ساعت، دبستان و دبیرستانهای دخترانه و پسرانه بودند منصوب شد.او به هنگام تأسیس دبستان مارکار، کارگاه های پارچه بافی، زیلوبافی، جوراب و کشبافی، خیاطی و نجاری نیز ایجاد کرد تا دانش آموزان در ساعات بیکاری خود به یادگیری فنون بپردارند.او روی هم رفته بر ۳۳ مدرسه در روستاهای مختلف یزد، سرکشی و نظارت می کرد و انتخابات آن ها را شخصاًًً بر عهده داشت. تنها وسیله رفت وآمد وی یک دوچرخه بود.
پس از فوت پشوتن جی دوسابایی مارکار نیز، سرپرستی کلیه مدارس و مؤسسات مارکار تا مدت ها به عهده میرزا سروش بود، در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳، سرپرستی آن ها طبق آیین نامه ای به انجمن زرتشتیان تهران واگذار شد.

نقل قول ها

میرزا سروش لهراسب (تولد ۱۲۸۳، درگذشت ۱۳۷۵)، مدیر، نویسنده و شاعر زرتشتی است.
• «خدایا در خوراک و خواب و وستا//شتابم سوی تو دادار یکتا»• «مرا لرزد همی دست و سر و پا // نباشد هیچ عضوی پای برجامنم هشتاد و هشت بس پیر و فرتوت// قدم اندر قدم نزدیک تابوت»


کلمات دیگر: