کلم. ترحم مانند ویسک که در وقت ترحم و دل آسایی کودک گویند ٠
بیسک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بیسک. [ ب َ س َ ] ( ع اِ ) کلمه ترحم مانند ویسک که در وقت ترحم و دل آسایی کودک گویند. ( ناظم الاطباء ). کلمه ای است که وقت ترحم و دل آسایی کودک گویند. کِش کِش. ( یادداشت بخط مؤلف ).
دانشنامه آزاد فارسی
بیسْک (Biysk)
شهری در سرزمین آلتای، در فدراسیون روسیه، در جنوب سیبری، با ۲۲۷هزار نفر جمعیت (۱۹۹۶). در ساحل رود بیا در ۱۵۰کیلومتری جنوب شرقی بارنائول قرار دارد. پایانۀ راه آهن آلتای در بیسک است و از این جا بزرگراهی با عبور از کوه های آلتای تا مغولستان امتداد دارد. تولید لوازم مهندسی، مواد غذایی و نساجی از صنایع این شهر به شمار می روند؛ در موزۀ مجموعه های ارزشمندی از قوم نگاری و تاریخچۀ ناحیۀ کوهستانی آلتای دیده می شود. بیسک در ۱۷۰۹ به صورت قلعه ا ی روسی تأسیس شد.
شهری در سرزمین آلتای، در فدراسیون روسیه، در جنوب سیبری، با ۲۲۷هزار نفر جمعیت (۱۹۹۶). در ساحل رود بیا در ۱۵۰کیلومتری جنوب شرقی بارنائول قرار دارد. پایانۀ راه آهن آلتای در بیسک است و از این جا بزرگراهی با عبور از کوه های آلتای تا مغولستان امتداد دارد. تولید لوازم مهندسی، مواد غذایی و نساجی از صنایع این شهر به شمار می روند؛ در موزۀ مجموعه های ارزشمندی از قوم نگاری و تاریخچۀ ناحیۀ کوهستانی آلتای دیده می شود. بیسک در ۱۷۰۹ به صورت قلعه ا ی روسی تأسیس شد.
wikijoo: بیسک
کلمات دیگر: