تهی داشتن
خالی داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خالی داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) تهی داشتن :
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی.
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی.
سعدی ( گلستان ).
|| خلوت کردن با : امیر از سرای برآمد و بر ایشان خالی داشت تا نماز دیگر. ( تاریخ بیهقی ).کلمات دیگر: