کلمه جو
صفحه اصلی

ذمیل

لغت نامه دهخدا

ذمیل. [ ذُ م َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب است.

ذمیل. [ ذَ ] ( ع مص ) نوعی از رفتن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ).نوعی از رفتار شتر. رفتار نرم یا رفتار برتر از عنق که نوعی از رفتار ستور است. ذَمل. ذُمول. ذَمَلان.

ذمیل. [ ذُ م َ ] ( اِخ ) ابن لخم. در شعر نهیشة بنت الجراح البهرائی ذکر او آمده است. رجوع به عقدالفرید چ عریان ج 3 ص 308 شود.

ذمیل . [ ذَ ] (ع مص ) نوعی از رفتن شتر. (تاج المصادر بیهقی ).نوعی از رفتار شتر. رفتار نرم یا رفتار برتر از عنق که نوعی از رفتار ستور است . ذَمل . ذُمول . ذَمَلان .


ذمیل . [ ذُ م َ ] (اِخ ) ابن لخم . در شعر نهیشة بنت الجراح البهرائی ذکر او آمده است . رجوع به عقدالفرید چ عریان ج 3 ص 308 شود.


ذمیل . [ ذُ م َ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب است .



کلمات دیگر: