خامه که بدان تصویر کشند و آنرا در هندوستان از موی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و بالفظ بستن مستعمل است .
خامه ٔ مو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خامه مو. [ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و با لفظ بستن مستعمل است. ( آنندراج ) :
تصویر دهان یار نقاش ازل
از میان نازک او خامه مو بسته است.
تصویر دهان یار نقاش ازل
از میان نازک او خامه مو بسته است.
صائب ( از آنندراج ).
رجوع به خامه تصویر شود.کلمات دیگر: