کلمه جو
صفحه اصلی

خامان

فرهنگ فارسی

بید مصری .

لغت نامه دهخدا

خامان . (معرب ، اِ) بید مصری . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374). رجوع به خاماروان شود.


خامان. ( اِ ) ج ِ خام. ناپختگان. کسانی که کار از روی بصیرت نکنند :
در سپس این و آن شدند گروهی
بی خردان جهان و ناکس خامان.
ناصرخسرو.

خامان. ( معرب ، اِ ) بید مصری. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 374 ). رجوع به خاماروان شود.

خامان . (اِ) ج ِ خام . ناپختگان . کسانی که کار از روی بصیرت نکنند :
در سپس این و آن شدند گروهی
بی خردان جهان و ناکس خامان .

ناصرخسرو.




کلمات دیگر: