پرویز شاپور (زاده ۵ اسفند / ۵ خرداد ۱۳۰۲ در قم، درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ در تهران) نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشته های کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاه قلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نه نوشت و نه نگاشت، اما در ۴۶ سال بعدی آثار کم حجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت. آثارش در ۱۲ جلد منتشر شده اند.
برای اینکه پشه ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون می گذارم.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می سازم.
دلم به حال ماهی ها می سوزد چون هیچ کس اشکشان را نمی فهمد.
وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی ها صلوات فرستادند.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
هر درخت پیر، صندلی جوانی می تواند باشد.
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
غم، کلکسیون خنده ام را به سرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار می نشیند!
قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
به نگاهم خوش آمدی.
پایین آمدن درخت از گربه.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر می کند.
فریاد زندگی در سکوت گورستان ته نشین می شود.
همه مردم جهان به یک زبان سکوت می کنند.
زبان هم فیلتر دارد.
تحصیلات شاپور در رشته اقتصاد بود و به استخدام وزارت دارایی درآمد.
در سالهای ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که یازده سال از او کوچک تر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ در اشعار خود به او اشاره کرده، و شاپور نیز از «کامی» به عنوان نام مستعار وی استفاده می کرده است. کامیار شاپور ۲۵ تیر ۱۳۹۷ در سن ۶۶ سالگی درگذشت.
رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالت های نزدیکان در سال ۱۳۳۴ به جدایی کشید.
برای اینکه پشه ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون می گذارم.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می سازم.
دلم به حال ماهی ها می سوزد چون هیچ کس اشکشان را نمی فهمد.
وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی ها صلوات فرستادند.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
هر درخت پیر، صندلی جوانی می تواند باشد.
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
غم، کلکسیون خنده ام را به سرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار می نشیند!
قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
به نگاهم خوش آمدی.
پایین آمدن درخت از گربه.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر می کند.
فریاد زندگی در سکوت گورستان ته نشین می شود.
همه مردم جهان به یک زبان سکوت می کنند.
زبان هم فیلتر دارد.
تحصیلات شاپور در رشته اقتصاد بود و به استخدام وزارت دارایی درآمد.
در سالهای ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که یازده سال از او کوچک تر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ در اشعار خود به او اشاره کرده، و شاپور نیز از «کامی» به عنوان نام مستعار وی استفاده می کرده است. کامیار شاپور ۲۵ تیر ۱۳۹۷ در سن ۶۶ سالگی درگذشت.
رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالت های نزدیکان در سال ۱۳۳۴ به جدایی کشید.
wiki: پرویز شاپور