کلمه جو
صفحه اصلی

پرویز تناولی

دانشنامه عمومی

پرویز تناولی (زاده ۳ فروردین ۱۳۱۶) مجسمه ساز، نقاش، پژوهش گر و مجموعه دار ایرانی است. از وی به عنوان یکی از پیش گامان مکتب سقاخانه یاد می شود. وی از شناخته شده ترین هنرمندان ایرانی است. مجموعه مجسمه های «هیچ»، «دست ها» و «قفل و قفس» در زمره معروف ترین آثار پرویز تناولی قرار دارند.
«قالیچه های تصویری» که سال ۶۸ توسط انتشارات سروش منتشر شده است او در پیش گفتار این کتاب دربارهٔ آن نوشته: «وجه تشخص قالیچه های تصویری در مقایسه با سایر قالی های ایرانی موضوع آنهاست. این قالیچه ها به جای نقش و نگارهای سنتی و معمول، به انسان و گاه حیوان در قیاس های غیرمعمول می پردازند که این شیوه در سنت فرش بافی ایران بی سابقه است.»
«قفل های ایران» این کتاب از مجموعه هنرهای از یاد رفته ایرانی و شامل ۷۰۰ قطعه عکس از قفل های ایران از دوره ساسانیان تا دوره قاجار است. موضوع «قفل های ایران» را به زبان انگلیسی نوشتم که در واشینگتن به چاپ رسید و با استقبال فراوانی روبرو شد. پس از آن، تحقیقاتم را در این باره تا امروز ادامه دادم که حاصل آن کتاب تکمیل شده و بسیار جامعی دربارهٔ قفل های ایران شده است.» تناولی در سال ۱۳۵۶ خ/۱۹۷۷ م. به زبان انگلیسی کتابی نوشته بود به نام Locks from Iran که در واشینگتن به چاپ رسید این کتاب حاصل تکمیل تحقیقات او در این زمینه پس از ۳۴ سال است.
کتاب «طلسم گرافیک سنتی ایران» شامل چهار بخش علوم غریبه، تقویم، طلسم و تعویذ و نقش جانوران و مخلوقات عجیب است که با آغاز کار، پیشگفتار، پایان کار، یادداشت ها و کتابشناسی مختصر علوم غریبه کامل شده است. چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۸۵ بوده که به آن عکس های تناولی افزوده شده است.
مجموعه مجسمه های «هیچ»، محبوبیت زیادی در حراج های بین المللی خرید و فروش آثار هنری دارد. از این روی، برخی از مجموعه داران هنری و مشهورترین موزه های جهان، اقدام به جمع آوری آثار پرویز تناولی برای مجموعه های شان کرده اند. مجسمه ای از وی به نام پرسپولیس در سال ۱۳۸۷ با رکورد بی سابقه دو میلیون و ۵۰۰ هزار دلار در حراج کریستی به فروش رفت.
پرویز تناولی هم چنین کارشناس فرش ها و بافته های عشایری است.
پرویز تناولی در سوم فروردین ماه سال ۱۳۱۶ در تهران و در محله دروازه شمیران در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. وی از سنین ده تا یازده سالگی فعالیت هنری خود را با نوازندگی ویلن زیر نظر استادانی چون نیک نواز و ابوالحسن صبا آغاز کرد. تناولی تحصیلاتش را در دبیرستان ادیب ادامه داد. هنگام تعطیلی دبیرستان به هنرستان کمال الملک می رفت. در سال ۱۳۳۲ هنرستان هنرهای زیبا در تهران تأسیس شد و او در رشتهٔ مجسمه سازی نام نویسی کرد. وی پس از گذراندن دوره سه ساله مجسمه سازی در هنرستان هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۵ به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای شهر کارارا مشغول به تحصیل شد. بعد از دو سال مقدار پولی که وی از طریق تدریس موسیقی و کمک های مالی خانواده اش پس انداز کرده بود تمام شد و در سال ۱۳۳۶ مجبور شد به ایران بازگردد.

نقل قول ها

پرویز تناولی (۱۳۱۶ /۱۹۳۷م) پیکره ساز، نقّاش و اندیشمند ایرانی.
• «همواره درایران آثاری که با اشرافیت و دربار گره خورده، مانده است، اما متأسفانه هنر عامیانه ما همواره در معرض نابودی قرار داشته است.»• «بدون اغراق ایران در زمینه هنرهای مردمی غنی ترین کشور جهان است و هر چیزی که ایرانی ها در طول تاریخ ساخته اند ضمن اینکه جنبه کاربردی داشته، از نظر زیبایی شناختی نیز قابل تأمل بوده است .»• «مجسمه سازی مدرن ایران برخلاف آن چیزی که همه اقرار می​ کنند که از نقاشی مدرن ایران جا مانده، اتفاقاً درمسیرواقعی خود راهش را پی گرفته و گاه حتی پیشروتر هم بوده​است.»• «بزرگترین شانس من مردمی شدن مجسمه های «هیچ» و راه یافتن آنها به خانه مردم بود.»• «فرهنگ غنی ایران در شعر نهفته بود، اما شعر بعد نداشت و من علاقمند بودم که مجسمه سازی را در این فرهنگ جایگزین کنم؛ لذا عوامل مختلفی باعث انتخاب کلمه «هیچ» در آن سالها شد و همه آنها عاملی شد تا این واژه به زندگی من راه پیدا کند.»• «با وضعی که آنها مجسمه ها را بردند، همه آنها... چه چیزی می خواهید بشنوید؟ این که بگویم یکی از دیوارهای ایران از طناب جرثقیل جلوی چشم خودم افتاد و خرد شد؟ .» -> دربارهٔ شکستن یکی از پیکره هایش در حین جابجایی
• «من همیشه به آینده مجسمه سازی ایران امیدوار بوده ام، خاصه امروز که به قول شما ورود تکنولوژی و شیوه های نوتر باعث گونه گونی و تنوع در هنر ما در تمام شاخه ها شده است. هنر ایران به ویژه، در عرصه مجسمه سازی در حال شکوفایی است.»• «از من اگر بپرسید می گویم ای کاش تمام شهرهای کشورمان یک موزه داشته باشند و هنرمندان بتوانند آثارشان را به این موزه ها اهدا کنند. یعنی امیدوارم هنرمندان دیگر هم نه فقط در عرصه مجسمه سازی که در سایر شاخه های تجسمی به انجام چنین کاری بپردازند تا این سنت نیک پابرجا بماند و به پرباری و روشن نگاه داشتن چراغ موزه هایی که در حال حاضر در شهرستان ها وجود دارند، بینجامد، زیرا همیشه بر این باورم که همه چیز نباید به پایتخت محدود بماند و شهرستان ها هم باید از رهگذر تمرکززدایی از امکانات هنری و فرهنگی بهره مند شوند.»


کلمات دیگر: