کلمه جو
صفحه اصلی

پدرو پارامو

دانشنامه عمومی

پدرو پارامو نام رمانی اثر نویسنده مکزیکی خوان رولفو است که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. این رمان توسط احمد گلشیری به فارسی برگردانده شده است.این کار در خانه هنرمندان تهران در دی ماه ۱۳۹3 (2015) به کارگردانی ارشاد رازانی و بازیگری رحمان پولادیان و سعید قاضی نژاد و … به روی صحنه رفت.
ویکی پدیای انگلیسی
پدروپارامو، ترجمه احمد گلشیری، نشر آفرینگان
اجرای نمایش « پدرو پارامو » ویژه عکاسان

دانشنامه آزاد فارسی

پِدرو پارامو (Pedro Paramo)
رمانی کوتاه، نوشتۀ خوان رولفو، به زبان اسپانیایی، منتشرشده در ۱۹۵۵. پدرو پارامو، که از شاهکارهای جریان موسوم به رئالیسم جادویی امریکای لاتین به شمار می آید، رمانی است موجز و وهم آلود با مضمون اقتدار ارباب رعیتی پیش از وقوع انقلاب. خوان پرسیادو، سوار بر خری در جاده ای خشک و خالی به جست و جوی پدر خود، پدرو پارامو، کدخدای دهکدۀ کومالا، می رود. او به مادرش هنگام مرگ قول داده است که پدرو پارامو را بیابد. خوان به راهنمایی قاطرچی عجیب وغریبی به کومالای خالی از سکنه می رسد. پیرزنی، تنها بازماندۀ کومالا، او را به خانه اش راه می دهد و به او می گوید آن قاطرچی که او را به کومالا آورده، شبحی بیش نبوده است. رفته رفته اشباح مردگانی دیگر نیز سر برمی آورند و هریک خاطرات خود را از دورۀ کدخدایی پدرو پارامو بازمی گویند. معلوم می شود که پدرو پارامو خودکامه ای بوده که مردم علیه او شوریده اند و شورش آن ها نتیجه نداده است. درپی مرگ پدرو پارامو، دهکده نیز به کل از رونق افتاده و به جایگاه اشباح بدل شده است. پدرو پارامو، که اکتاویو پاز آن را با بوف کور مقایسه کرده است، منبع الهام همۀ نویسندگان دورۀ نوزایی ادبیات امریکای لاتین به شمار می رود.

نقل قول ها

پدرو پارامو (به اسپانیایی: Pedro Páramo) نام رمانی اثر نویسنده مکزیکی خوان رولفو است که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد.
• «بعضی بر این عقیده اند که کسانی که گناهکار می میرند، محکوم اند که تا ابد روی زمین سرگردان باشند.»• «می گویند وقتی کسی توی کومالا می میرد، پایش که به جهنم می رسد، برمی گردد پتویش را ببرد.»• «نمی شد ژرفای سکوتی را برآورد کرد که فریاد به پا کرده بود. انگار زمین از هوا تهی شده بود. هیچ صدایی حتی صدای نفس کشیدن یا تپیدن قلبم شنیده نمی شد. وقتی آن لحظه گذشت و حالم کم کم جا آمد، فریاد دوباره بلند شد و مدتی ادامه پیدا کرد: «بگذارید لگد بزنم! دارم هم می زنید بزنید، اما بگذارید لگد بزنم!»


کلمات دیگر: