کلمه جو
صفحه اصلی

بلندی های بادگیر

دانشنامه عمومی

بلندی های بادگیر (به انگلیسی: Wuthering Height) رمانی است نوشتهٔ امیلی برونته، شاعر و نویسندهٔ انگلیسی که بارها توسط مترجم های مختلف از جمله مهدی سجودی مقدم، رضا رضایی، نوشین ابراهیمی و جهانپور ملکی به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.وادِرینگ هایتس در این داستان نام عمارت خانوادگی ارنشاو است و به معنی خانه ای است که روی تپه و در معرض باد ساخته شده است.
بلندی های بادگیر (با عنوان فرعی: تا انتهای پررنج عشق) با ترجمه مهدی سجودی مقدم، انتشارات مهراندیش (۱۳۹۴).
بلندی های بادگیر با ترجمه رضا رضایی، نشر نی.
بلندی های بادگیر با ترجمه نوشین ابراهیمی، انتشارات افق (۱۳۹۱).
بلندی های بادگیر با ترجمه بهاره ربانی، انتشارات قاصدک صبا (۱۳۹۱).
عشق هرگز نمی میرد" با ترجمه کامران پروانه، انتشارات توسن (۱۳۷۱).
عشق هرگز نمی میرد (بلندی های بادگیر) با ترجمه جهانپور ملکی، انتشارات نیک فرجام (۱۳۹۵).
و ترجمه سارا قدیانی در انتشارات قدیانی (۱۳۹۶).
این کتاب در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. واژه Wuthering از کلمه ای اسکاتلندی گرفته شده است و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد اشاره می کند و نمادی از فضای پرسروصدای داستان است.
بلندی های بادگیر اولین و تنها رمان امیلی برونته است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم توضیح از نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود.
این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکل دار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است. * و این که این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی می کشاند. هیث کلیف کولی زاده ای است که موفق به ازدواج با کتی نمی شود و پس از مرگ کتی دست به انتقام گیری روی می آورد.
بلندی های بادگیر (فیلم ۱۹۵۳). «بلندی های بادگیر» (انگلیسی: Wuthering Heights (1953 film)) یک فیلم است که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد.

بلندی های بادگیر (فیلم ۱۹۵۴). بلندی های بادگیر (انگلیسی: Wuthering Heights) فیلمی به کارگردانی لوئیس بونوئل است که در سال ۱۹۵۴ منتشر شد.

بلندی های بادگیر (فیلم ۱۹۷۰). «بلندی های بادگیر» (انگلیسی: Wuthering Heights (1970 film)) فیلمی در ژانر فانتزی، درام، و رمانتیک است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به تیموتی دالتون، پاملا براون، جولیان گلاور، و هیو گریفیث اشاره کرد.

بلندی های بادگیر (فیلم ۱۹۸۸). بلندی های بادگیر (انگلیسی: Wuthering Heights) فیلمی ژاپنی در سبک درام به کارگردانی یوشیشیگه یوشیدا است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این فیلم که بر اساس رمان بلندی های بادگیر نوشته امیلی برونته ساخته شده است، به جشنواره فیلم کن ۱۹۸۸ راه یافت.
۲۸ مه ۱۹۸۸ (۱۹۸۸-05-۲۸)

بلندی های بادگیر (فیلم ۱۹۹۸). «بلندی های بادگیر» (انگلیسی: Wuthering Heights (1998 film)) فیلمی در ژانر درام و رمانتیک است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.

بلندی های بادگیر (فیلم ۲۰۱۱). بلندی های بادگیر (انگلیسی: Wuthering Heights) فیلمی به کارگردانی آندریا آرنولد است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کایا اسکودلاریو اشاره کرد.
۶ سپتامبر ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-09-۰۶) (Venice)
۱۱ نوامبر ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-11-۱۱) (United Kingdom)

بلندی های بادگیر (فیلم). «بلندی های بادگیر» (انگلیسی: Wuthering Heights) یک فیلم در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی ویلیام وایلر است که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد.

دانشنامه آزاد فارسی

بُلندی هایِ بادگیر (Wuthering Heights)
رمانی از امیلی برونته، به زبان انگلیسی، منتشرشده در ۱۸۴۷. آقای ارنشا، کودکی کولی به نام هیتکلیف را به فرزندی می پذیرد. پس از درگذشت ارنشا، پسرش، هیندلی، شروع به بدرفتاری با هیتکلیفِ جوان می کند. هیتکلیفِ مغرور عاشق کاترین، خواهر هیندلی، می شود اما کاترین او را به تحقیر می راند. هیتکلیف به قصد مال اندوزی خانه را ترک می کند و سه سال بعد با قلبی سرشار از حس انتقام و در حالی بازمی گردد که هنوز عاشق کاترین است. کاترین با مردی مبتذل به نام ادگار لینتون ازدواج کرده است. کاترینِ افسون شده از عشق هیتکلیف پس از به دنیا آوردن دختری به نام کتی می میرد. هیتکلیف با خواهرشوهر کاترین ازدواج می کند و با تسلطی که بر هیندلی دارد، اختیار پسر او، هیرتون، را به دست می گیرد و او را چونان حیوانی وحشی بار می آورد. هیتکلیف، که چشم به ثروت لینتون ها و ارنشاها دارد، کتی را به ازدواج با پسر عقب مانده ی خود وادار می کند. کتی، پس از مرگ پسر هیتکلیف با مهر هیرتون را آموزش می دهد و پس از مرگ هیتکلیف با او ازدواج می کند. بلندی های بادگیر تأثیری قاطع بر رمان انگلیسی پس از ملکه ویکتوریا نهاده است. این رمان در ایران با عنوان "عشق هرگز نمی میرد" نیز شناخته می شود.

نقل قول ها

بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته نویسنده برجسته انگلیسی است که در سال 1845 منتشر شد. این رمان بارها به زبان فارسی منتشر شده است.
• «بیا و به جای همۀ این ها، از این چین وچروک ها و عبوسی هایِ دلگیر خلاص شو! پلک هایت را رها و آسوده باز کن! و این یک جفت شیطان بدنهادِ سیاه دل را به فرشتگانی آرام و معصوم تبدیل کن! بذر بددلی و شک و تردید را به دور بریز و در عوض دنیا را یکسره پر از خیل دوستان و دوستی های تمام نشدنی ببین! شکل و شمایل سگ های شرور و کینه توزی را نگیر که به خاطر فلاکت و نکبتی که گرفتارش شده اند، از عالم و آدم نفرت دارند و درعین حال قبول دارند لیاقتشان همان لگدهای خفت باری است که نصیبشان می شود.»• «دست هایش را به هم فشرد و با حسرت و اندوه گفت: «اوه، ای کاش توی تخت خودم در آن خانۀ قدیمی بودم ...خانه ای که در آنجا بزرگ شدم و پُرم از خاطرات خوب و شیرینی که همیشه با من اند ... باد، پشت همین حفاظ چوبی، لابه لای درختان جورواجور کاج می چرخد... همان باد که همیشۀ سال در آنجا بود ...بگذار حسش کنم ...! بگذار از توی آن بوته زارها که بوی بکر خوبی های دوران کودکی را دارد، یک راست بیاید پیش من ... و نفس هایم را از خودش پر کند ... مگر یادت رفته است نِلی، که من چقدر در آن بوته زارها دویده ام و چقدر تن داده ام به بادهایی که یک لحظه هم از تب وتاب نمی افتادند ...؟»• «شاید دست هایت حالا روی بدنم باشد، اما تا دستت یک بار دیگر بخواهد به من برسد و بدنم را لمس کند، روحم بر فراز آن تپه های نازنین خانه خواهد داشت. دیگر نمی خواهمت ادگار ...! دیگر برای همیشه از چشمم افتادی ادگار ...! برگرد پیش همان کتاب های عزیزت! خیلی خوشحالم که چیزی داری که دلت را خوش کند و خیلی خوشحالم که دیگر چیزی از من پیشت باقی نمانده است ...! چه خوب که بازهم شده ام خودم ...، همان کاترینی که سوار بر مادیان باد، تپه های سرسبز و شیب دار را مثل برق طی می کرد ...! »• «چه گل های قشنگی، ادگار! این ها اولین گل هایی هستند که در هایتس درآمده اند. برای من فقط همین گل های رنگارنگِ بهاری نیستند، مرا به یاد چیزهای خوبی می اندازند که همیشه با من اند. مرا به یاد بادهای ملایم و فرح بخش می اندازند و آفتاب باصفا و گرم و برف هایی که چیزی نمانده است نفس های بهار آبشان کند. ادگار، از بادهای جنوبی چه خبر؟ هنوز نیامده اند؟ برف ها چطور؟ تا حالا دیگر آب شده اند، مگر نه...؟»• «کسی به قدر او نتوانسته بود فروغ نور و گرما را به آن خانۀ ماتم زده بیاورد؛ یک جور زیبایی حقیقی در صورتش جلوه داشت؛ با چشم های تیره و دل فریب اِرنْشوها، به همراه پوست روشن، چهرۀ ظریف و موهای موج دار و طلایی لینْتِن. تا بخواهید سرزنده بود و بانشاط، اما خشن نبود و قلبی در سینه اش می تپید که لطیف بود و سرشار از مهر و محبت. اندازۀ همدلی و علاقۀ شدیدش، مرا به یاد مادرش می انداخت، هرچند شبیه مادرش هم نبود، چون که مثل فاخته ها لطیف و ملایم بود. صدایش آرامش داشت و چهره اش متفکرانه به نظر می رسید. در عصبانیتش هرگز خشم وجود نداشت، عشقش هم هرگز سرسری نبود، عمیق بود و مهربان.»• «در این دنیا چه چیزی وجود دارد که با کاترین مرتبط نباشد؟ و او را به یادم نیاورد؟ به کف زمین هم که نگاه کنم، شکل و شمایل او را روی سنگ ها می بینم! در تکه های ابر، در هر درختی که شب را ازبوی خود لبریز می کند و در هرچه که در روز دورواطرافم هست، تصویری از او را می بینم! در معمولی ترین قیافه های زن ها و مردها و قیافهٔ خودم، چهره او را می بینم که دارد به من ریشخند می زند. تمام دنیا، انگار مجموعه ای است پرهول و هراس که یادم بیاورد کاترین دیگر وجود ندارد و او را از دست داده ام!»• بلندی های بادگیر، امیلی برونته، ترجمهٔ مهدی سجودی مقدم.


کلمات دیگر: