کلمه جو
صفحه اصلی

جوجو مویز

دانشنامه عمومی

جوجو مویز (به انگلیسی: Jojo Moyes) (متولد ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان) روزنامه نگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمان های عاشقانه مشغول است. او یکی از تنها چند نویسنده ای است که دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) توسط انجمن نویسندگان رمان های عاشقانه (Romantic Novelists' Association) گردیده و آثارش به یازده زبان مختلف دنیا ترجمه شده اند.
باران پناه دهنده (۲۰۰۲)
میوه خارجی (۲۰۰۳) (منتشر شده در ایالات متحده با عنوان Windfallen)
مرکز فروش طاووس (۲۰۰۴)
کشتی عروس ها (۲۰۰۵)
خلیج نقره ای (۲۰۰۷)
موسیقی شب (۲۰۰۸)
اسب رقاص (۲۰۰۹)
آخرین نامه از معشوقت (۲۰۱۰)
من پیش از تو (۲۰۱۲)
ماه عسل در پاریس (۲۰۱۲)
دختری که تو پشت سرت جا گذاشتی (۲۰۱۲)
یک به علاوه یک (۲۰۱۴)
پس از تو (۲۰۱۵)
تک و تنها در پاریس (۲۰۱۷)
باز هم من (۲۰۱۸)
پائولین سارا جو مویس در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان متولد شد. او در رویال هالووی (Royal Holloway) دانشگاه لندن (University of London)و کالج نیو بدفورد دانشگاه لندن (Bedford New College) تحصیل کرد.
مویز در سال ۱۹۹۲ برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت برای شرکت در دوره کارشناسی ارشد روزنامه نگاری در دانشگاه شهر (City University) در لندن شد. او پس از آن به مدت ۱۰ سال (به جز یک سالی که در هنگ کنگ برای ساندی مورنینگ پست کار می کرد)، در سمت های مختلف برای روزنامه ایندیپندنت کار کرد و در سال ۱۹۹۸ دستیار سردبیر اخبار شد و در سال ۲۰۰۲ مسئول بخش هنر و رسانه شد.
مویز در سال ۲۰۰۲ به رمان نویسی تمام وقت بدل گردید و اولین کتاب او با عنوان باران پناه دهنده منتشر شد. او همچنان به نوشتن مقالات برای روزنامه دیلی تلگراف مشغول است.

نقل قول ها

جوجو مویز (به انگلیسی: Jojo Moyes) (متولد ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان) روزنامه نگاری انگلیسی است.
• «من اونقدر شیفتهٔ تو بودم که نمی تونستم خیلی چیزها رو ببینم»• «یادت باشه که من قبل از دیدن تو خوشبختی رو اصلاً نمی شناختم.»• «- خب میتونیم اعلام آتش بس کنیم مادام؟ حداقل برای چند ساعت؟ - آتش بس؟ - تو میتونی چند ساعت فراموش کنی که من عضو نیروی دشمن هستم، منم برای چند ساعت از یاد می برم که تو زنی هستی که بیشتر وقتت رو تو این فکریی که چطور نیروهای منو سرنگون کنی … و فقط برای چند ساعت … ما دوتا آدم معمولی میشیم!»• «عشق اتفاقِ تاوان پذیری ست. باید عاشق باشی تا بتوانی مرگ را شجاعانه بپذیری و از خودِ خستهٔ بی رمق ات، «قهرمان» بسازی… تا متفاوت بودن را بپذیری و تا آخرین لحظه به معجزه مؤمن بمانی.»• «می ترسم هیچ کی، هیچ وقت، اون شکلی عاشقم نشه.»• «عزیزترینم و تنها عشقم. پای حرفم هستم. به این نتیجه رسیدم که تنها راه پیش روی ما اینه که یکی از ما تصمیم بزرگی بگیره… من به اندازهٔ تو قوی نیستم. وقتی اولین بار تو رو دیدم، به نظرم خیلی شکننده اومدی؛ کسی که باید ازش مراقبت کنم، ولی متوجه شدم کاملاً در اشتباه بودم. تو یه زن قوی هستی، کسی که می تونه یه زندگی رو با چنین عشقی تحمل کنه، و این واقعیت رو که ما هرگز برای این زندگی حقی نداریم. بدون که قلبم و همهٔ امیدم در دستان توست.»• «نمی دونین پایین اومدن و سقوط کردن چقدر آسونه. وقتی می فهمی که پایینِ پایینی و هیچ کی دوروبرت نیست. مثل یه خواب می مونه که یهو نمی فهمی از کجا سر درآوردی. بعد یهو می بینی هیچ کی رو نداری که کمکت کنه یا نه حتی دلداری ت بده که آره می تونی برگردی و حرفاش یه نوری باشه تو قلبت که می شه برگشت. تو اون پایین، تو اون تاریکی محض دوست داری داد بزنی: «لعنتی ها، من هنوز زنده م.»


کلمات دیگر: