کلمه جو
صفحه اصلی

بلبل هزاردستان

دانشنامه عمومی

بلبل هزاردستان (نام علمی: Luscinia megarhynchos)، که با نام های هزاردستان، شباهنگ، عندلیب، و بلبل معمولی و به صورت کلی بلبل نیز شناخته می شود، نام گونه ای پرنده خوش آوا است.
این پرنده ،در جنوب انگلستان، شرق و جنوب اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا زندگی می کند. در بیشتر نواحی ایران به جز بخش هایی از شرق، مرکز و جنوب وجود دارد و در بهار و تابستان فراوان است.
معروف است که هزاردستان نماینده نوای ساز و معروفیت ایرانی محسوب می شود. نورعلی برومند، استاد موسیقی ردیف دستگاهی ایران وقتی برای معرفی موسیقی ایرانی به دعوت دانشگاه ایلینویز به امریکا سفر کرد در ابتدای کلاسهای خود نواری از صدای این پرنده را پخش کرده و برای دانشجویان از رابطه نغمات موسیقی دستگاهی ایران با نوای این پرنده سخن گفته بود. آوازهای بلبل در بیشتر موارد در هر نوبت دارای سه بخش (موتیف) است و گفته شده است که این پرنده تقریباً هیچگاه یک آواز را دو بار تکرار نمی کند.
بلبل پرنده ای است کوچک، که در سراسر ایران و خاورمیانه زندگی می کند. ماده بلبل آوازی دلکش، اما آهنگی غم انگیز دارد.

نقل قول ها

بلبل هزاردستان پرنده ای است جزو راسته گنجشکان متعلق به دسته دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است. نوکش ظریف و تیز است.
• «نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفته خود را به هدر دهی.» -> سعید نفیسی
• «بلبلان خاموش و خر عرعر کند.»• «بلبل شاه طهماسب» (کسی که پشت سر هم حرف می زند)• «بلبل هفت بچه می گذارد یکی بلبل می شود.»• «بلبلی که خوراکش زردآلو هلندر باشد بهتر از این نمی خواند.»• «سسک هفت تا بچه میآره یکیش بلبله.»• «سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل می فروشه.»• «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل بلبل از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده» -> عارف قزوینی
• «ای بلبل خوش آوا آوا ده// ای ساقی آن قدح را با ما ده» -> رودکی
• «ای ساخته بر دامن ادبار تنزل// غماز چو ببغایی و پرگوی چو بلبل» -> منجیک
• «بلبلا مژده بهار بیار// خبر بد به بوم بازگذار» -> سعدی
• «بلبل بی دل توعمر خواه که آخر// باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید» -> حافظ
• «بلبل عرشند سخن پروران// باز چه مانند به آن دیگران» -> نظامی
• «بود جغد خرم به ویران زشت// چو بلبل به خوش باغ اردیبهشت» -> اسدی طوسی
• «بی عشق ز خاقانی چیزی نگشاید// بی وصل گل از بلبل آواز نخواهند» -> خاقانی
• «تو که در خواب بوده ای همه شب// چه نصیبت ز بلبل سحر است» -> سعدی
• «خاک شیراز همیشه گل خوش بوی دهد// لاجرم بلبل خوش گوی دگر باز آمد» -> سعدی
• «خیز خواجو که گل از غنچه برون می آید// بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی» -> خواجوی کرمانی
• «دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری// توخود چه آدمیی کز عشق بی خبری» -> سعدی
• «دفتر پر کن ز فعل نیک که یک چند// بلبله کردی تهی به غلغل بلبل» -> ناصرخسرو
• «ز آوازهٔ آن دو بلبل مست// هر بلبله ای که بود بشکست» -> نظامی
• «ز می بلبله گونه گل گرفت// بم و زیر آوای بلبل گرفت» -> اسدی طوسی
• «ز گرگان به ساری و آمل شدند// به هنگام آواز بلبل شدند» -> فردوسی
• «ز گریه بلبل وز ناله بلبل// گره بر دل زده چون غنچه گل» -> نظامی
• «گفتم ز اسرار باغ هیچ شنیدی بگوی// گفت دل بلبل است در کف گل مبتلی» -> خاقانی
• «مرغ قنینه بلبل عید است پیش شاه// گل در دهن گداخته و ناله در برش» -> خاقانی
• «مستمع صاحب سخن را برسرِ کار آورد// غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد» -> صائب تبریزی
• «وی بلبل جغدگشته وقت است// کز نوحه گری نوات جویم» -> خاقانی
• «همچو بلبل لحن و دستان ها زنند// چون لبالب شد چمانه و بلبله» -> ناصرخسرو


کلمات دیگر: