ناشنوا. [ ش ِ ن َ ] ( نف مرکب ) کر. اصم . ( ناظم الاطباء ). که نمی شنود. که شنوائی ندارد :
بربط از هشت زبان گوید و خود ناشنواست
زیبقش گوئی با گوش کر آمیخته اند.
خاقانی.
|| آنکه مایل به شنیدن نیست. ( ناظم الاطباء ). ناشنو. که نمی پذیرد. که سخن کسی را قبول نمی کند.