برابر پارسی : زورگو، زورسِتان
ناحساب
برابر پارسی : زورگو، زورسِتان
فارسی به عربی
غیر معقول
مترادف و متضاد
نامعقول، بی خرد، غیر معقول، نابخرد، غیر عاقلانه، ناحق، بی دلیل، زورگو، ناحساب
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه بحق خود اکتفا نکند و حق دیگری را بخواهد بگیرد. ۲ - آنکه حرف حسابی نشنود و نگوید.
لغت نامه دهخدا
ناحساب. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) آنکه در حساب اشتلم کند. آنکه به حق اذعان نکند. زورگو. که حرف حساب نشنود. که حرف حساب نزند. که حسابش درست نباشد.
کلمات دیگر: