کلمه جو
صفحه اصلی

مارک


مترادف مارک : انگ، داغ، علامت، نشان، نشانه، واحد پول آلمان

برابر پارسی : نشان

فارسی به انگلیسی

mark, brand, type, monetary unit

mark, brand


mark, monetary unit


Mark


فارسی به عربی

سریة , صنف

مترادف و متضاد

score (اسم)
حساب، نشان، مارک، امتیاز، نمره، چوب خط، نمره امتحان، حساب امتیازات

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

brand (اسم)
جور، نشان، مارک، نوع، انگ، داغ، نیمسوز، جنس، رقم، لکه بدنامی، علامت داغ، اتش پاره

stripe (اسم)
خط، باریکه، مارک، پارچه راه راه، خش، یراق، خط راه راه، درجه نظامی، پاگون

انگ، داغ، علامت، نشان، نشانه


واحد پول آلمان


۱. انگ، داغ، علامت، نشان، نشانه
۲. واحد پول آلمان


فرهنگ فارسی

نشان، نشانه، علامت، داغ، اثر، انگ
( اسم ) واحد پول آلمان معادل ۱٠٠ پفنیگ .
واحد پول آلمان که از صد پفنیگ تشکیل یافته است

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - علامت و نشانه . ۲ - علامت مخصوص هر کارخانه و مؤسسه . ۳ - واحد پول آلمان .

لغت نامه دهخدا

مارک. ( اِ ) واحد پول آلمان که از صد «فنیگ » تشکیل یافته است. ( از لاروس ).

فرهنگ عمید

واحد پول آلمان.
نشان مخصوص که در بالای کاغذ مکاتبات و اسناد هر اداره یا سازمان چاپ می شود.

نشان مخصوص که در بالای کاغذ مکاتبات و اسناد هر اداره یا سازمان چاپ می‌شود.


دانشنامه عمومی

مارک می تواند یکی از سه معنی زیر را داشته باشد:
مارک (نام)، نامی مردانه در اروپا و آمریکا
مارک به معنی نشان بازرگانی
مارک آلمان، یکای پول پیشین آلمان
مارک تبدیل پذیر بوسنی و هرزگوین،یکای پول فعلی بوسنی و هرزگوین
کوه مارک، کوهی است در در دهستان پیشکوه موگویی شهرستان فریدون شهر، جنوب روستای وهرگان و غرب روستای مازه وهرگان
استانداردهای مارک
فرانتس مارک
مارک (نام کوچک). مارک (Mark) نام کوچک برگرفته از نام لاتین مارکوس («Mart-kos») است.
مارک آدلر
مارک بیوکانان
مارک کوئن (تاریخ نگار)
مارک فتس
مارک اولیفانت
مارک رید (فیزیکدان)
مارک بورگ
مارک همیل
مارک هارمون
مارک گیتیس
مارک لنارد
مارک لین-بیکر
مارک پلگرینو
مارک رابسون
مارک روفالو
مارک شپرد
مارک والبرگ
مارک ویلیامز (هنرپیشه)
مارک روتکو
مارک کیوبن
مارک گوردون
مارک شاتل ورث
مارک زاکربرگ
مرقس
پاپ مارک
مارک توین
مارک وان دورن
مارک فیلی
مارک هاپس
مارک یانسن
مارک نافلر
مارک لنگن
مارک لینکوس
مارک مادرزبا
مارک اوون
مارک رانسون
مارک اسلتر
مارکوس آنتونیوس
مارک دیتون
مارک ایسکنس
مارک روته
مارک وارنر
مارک فن بومل
مارک برشیانو
مارک کاوندیش
مارک چتفیلد
مارک دین (شناگر)
مارک اییتون
مارک هنری
مارک هیوز
مارک لازاروس
مارک نوبل
مارک فیلیپس
مارک پرایس
مارک روبینز
مارک سلبی
مارک سیبک
مارک اسپیتز
مارک ویدوکا
مارک وارنک
مارک وبر
مارک ویلیامز (اسنوکرباز)
مارک ووت
مارک اسلون
مارک ان براون
مارک دیوید چپمن
مارک فلت

دانشنامه آزاد فارسی

مارْک (Mark)
در اساطیر سلت، شاه کورنوال، عموی تریستان و خواستگار و شوهر ایزولده.

جدول کلمات

برند

پیشنهاد کاربران

برند، نما نام

برند محبوب من

داج، داجیدن در پارسی کهن دَگ و دَژ

مارک کوتاه شده ماه رَوَک است و به معنایی روزهای بعد از شب جهاردهم ماه می باشد و ماه تحلیل می رود تا ۱۳ روز که ماه نایدید میشود و روز سیزدهم نیز به همین خاطر نحس شد چو شبش تاریک و ترسناک بود و بعد از روز سیزدهم هلال ماه نمایان میشود و تا شب چهاردهم که ماه کامل شود و به این ۱۴ روز ماه آورک می گویند و الگوهایی از هلال ماه بعوان الگو ، علامت و مارک استفاده میشد
میش و مشیانه
ماری و ماریانا

مارک ( Mark ) [اصطلاح کشتی کج]:به طرفداران متعصب و تیفوسی یک سوپراستار مارک آن استار میگویند برای مثال زمانیکه استون کلد در اوج محبوبیت بود تماشاگران زیادی به عشق او به آرنا می آمدند و با گفتن جمله ی معروف وات؟ هیجان خاصی به مسابقه میدادند در اصطلاح مارک گفته میشد.

مارک ( Mark ) :[صنعت قند]ترکیبات غیر محلول موجود در ریشه چغندر.

نشان تجاری

الانه عیبی نداره که از بعضی از کلمات عربی اسنفاده بکنیم چون الان حریف زبان فارسی فرانسوی، مقولی و انگلیسی هستش


کلمات دیگر: